یادداشت/ بحرانهای هیبریدی و مسئله ناپایداری کشاورزی در خاورمیانه به قلم حسین شیرزاد
نویسنده: دکتر حسین شیرزاد، تحلیل گر و دکترای توسعه کشاورزی
امروزه مصرف جهانی نفت تقریباً ۱۰۰ میلیون بشکه در روز است و خاورمیانه ظرفیت نسبتا کمی برای تولید بیشتر دارد. زمانی که مصرف در سال ۲۰۰۸ تهدید به پیشی گرفتن از عرضه شد، نفت به ۱۴۰ دلار در هر بشکه رسید. اما وقتی همهگیری کووید-۱۹ تقاضا را در بهار ۲۰۲۰ سرکوب کرد، قیمت نفت کاهش یافت. زمانیکه قیمت ها همچنان به زیر ۳۰ دلار در هر بشکه کاهش یافت که کمتر از نیمی از سطح قبلی بود، عربستان سعودی بیشترین ضربه را خورد و تولید را حدود ۲۰ درصد کاهش داد. بیش از شش ماه کاهش تولید جهانی نفت طول کشید تا از طریق مازاد عرضه به نتیجه برسد. اما دولت های خاورمیانه ممکن است تمایلی به کاهش تولید خود نداشته باشند. کاهش مداوم مصرف جهانی، هر چند اندک، کشورهای حاشیه خلیج فارس را تحت فشار قرار خواهد داد تا تولید خود را در تلاش برای بیرون راندن تولیدکنندگان پرهزینه از بازار و ارایه تضمین های لازمه به خریداران بزرگ افزایش دهند. به علاوه نبرد بین محدود کردن تولید و تامین سهم بازار تا حدی اختلاف بر سر تولید در جولای ۲۰۲۱ بین عربستان سعودی و امارات متحده عربی را توضیح می دهد از سوی دیگر، خاورمیانه و شمال آفریقا (MENA) علی رغم رشد سریع جمعیت از جمله آسیب پذیرترین نقاط جهان در برابر تغییرات آب و هوایی و ناپایداری کشاورزی هستند. رخدادهای ۱۵ ساله اخیر، تلفات مخربی را که تغییرات آب و هوایی بر منابع آب و سیستم های تولید غذا در منطقه داشته و پتانسیل آن ایجاد زمینه های پرورش تروریسم و افراط گرایی خشونت آمیز را برجسته کرده است . بنابراین از این مهلکه هیچ کشوری در امان نخواهد ماند. در این رابطه کشورهای ثروتمند خلیج فارس نیز طی ۵۰ سال آینده با کاهش منابع آب شیرین مواجه خواهند شد، در حالی که در عراق، میانگین دمای هوا با سرعتی دو تا هفت برابر سریعتر از میانگین جهانی سیستم های تولید آب و غذا افزایش می یابد، سیستم های تولید زراعی در سراسر شام با فروپاشی قریب الوقوع روبرو هستند. از سال ۲۰۲۱ تغییرات آب و هوایی شروع به تشدید شکنندگی در کشورهایی کرده است که یا گرفتار درگیری یا در حال گذار پس از مناقشه هستند. این کشورها برای مقابله با تأثیر جمعیت رو به رشد جوانان، ضعف خدمات بخشهای عمومی، تورم، قیمتهای بیثبات نفت، حکمرانی ضعیف، و عواقب ناشی از همه گیری یا هیبرید بحران ها روبرو هستند و قطعا با تکثیر گروههای مسلح و تشدید درگیریها بر سر آب و منابع طبیعی و تسهیل جذب نیرو برای سازمانهای افراطی نیز روبرو خواهند شد. برای رسیدگی به این مشکل، دولتها باید تغییرات آب و هوایی را بهعنوان یک موضوع مهم در سیاست عمومی در نظر بگیرند، تهدیدی که با انبوهی از چالشهای دیگر مرتبط است و هنگامی که با هم ترکیب میشوند قادرند تا اثری چند برابری ایجاد کنند. اتخاذ سیاست عمومی در این کشورها، مستلزم تلاش مجدد برای ارائه خدمات به کشاورزان، تعادل نارضایتیهای اقتصادی کوتاهمدت با الزام بلندمدت به اقدامات ریاضتی و اصلاحات حکمرانی خوب و در نهایت ایجاد انعطافپذیری در سیستم امنیت غذایی است تا خشونت و تروریسم به راحتی نتوانند شکوفا شوند.البته بافت قومی- اجتماعی در آسیبپذیرترین کشورها ممکن است به فرسایش نیروهای ملی ادامه دهد، اما این بدان معنا نیست که دولتها نمیتوانند مکانیسمهای واکنشی برای کند کردن روند نزولی ایجاد کنند. بهر حال باید پذیرفت که مشکل، کمبود آب بدتر خواهد شد. طبق گزارش هیئت بین دولتی تغییرات آب و هوایی (IPCC) ، میانگین بارندگی در سطح جهانی در سه دهه گذشته به پایین ترین حد خود رسیده است و این پدیده با افزایش دما به تدریج تبدیل به تهدید می شود این سازمان در گزارش سال ۲۰۲۲ خود مجدداً بر خطر درگیری های ناشی از آب و هوا تأکید کرده است. کشاورزی نقش اساسی در زندگی اقتصادی و اجتماعی منطقه ایفا می کند و ۸۴ میلیون نفر از جمعیت ۲۹۶ میلیونی خاورمیانه را به کار گمارده است. با شروع هزاره سوم، کشاورزی بیش از ۱۳ درصد از کل تولید ناخالص داخلی خاور نزدیک را در مقایسه با کمتر از ۵ درصد میانگین جهانی و کمتر از ۲ درصد در ایالات متحده تشکیل می داد. با این حال، این اهمیت به طور قابل توجهی در بین کشورهای مختلف متفاوت است. اگرچه کل مساحت منطقه بیش از ۱۵ درصد از کل مساحت جهان را تشکیل می دهد اما زمین های کشاورزی تنها ۸ درصد از کل مساحت را تشکیل می دهند. با اینکه تنها تنها ۳۲ درصد از زمین های کشاورزی آبی است اما بیش از ۵۰ درصد از کل تولیدات کشاورزی را شامل می شود. در خاورمیانه، افت آب زیرزمینی و فرونشست اراضی یک مشکل بزرگ است( کمتر از ۲٫۱٪ از کل منابع آبی جهان در خاورمیانه وجود دارد) و فرسایش بادی ۳۵ درصد و فرسایش آبی 17 درصد از کل منطقه را تحت تأثیر قرار می دهد، بر اساس گزارش موسسه منابع جهانی، منطقه ای که ۱۲ کشور بحرانی از ۱۷ کشور تحت فشار آب را در خود جای داده است بحران زاست. در حال حاضر، ۵۰ درصد از جمعیت خاورمیانه و شمال آفریقا با کمبود آب شرب مواجه هستند و وضعیت تا سال ۲۰۵۰ بدتر خواهد شد، بنابراین چشم انداز نگران کننده است. بانک جهانی تخمین می زند که کمبود آب ناشی از آب و هوا برای کشورهای خاورمیانه هزینه خواهد داشت و برآوردها نشان می دهد که۶ درصد تا ۱۴ درصد از تولید ناخالص داخلی کشورهای خاورمیانه تا سال ۲۰۵۰، به دلیل تأثیرات مربوط به آب بر کشاورزی، بهداشت و درآمد تحت تاثیر قرار خواهند گرفت. این مسئله نشاندهنده پیامدهای شدیدکوتاهمدت برای ثبات ملی و منطقهای، از جمله شعلهورشدن تعارضات ژئوپلیتیکی است. ترکیه بیش از ۹۰ درصد از آبی را که به فرات می ریزد و ۴۴ درصد آن را در دجله کنترل می کند. در حالی که سوریه با درگیری و آشفتگی های ژئوپلیتیکی دست و پنجه نرم می کند از دسامبر ۲۰۲۰، سدهای ترکیه 60 درصد جریان فرات را به کشورهای همسایه مانند سوریه و عراق قطع کرده اند که منجر به کمبود مواد غذایی و برق در سوریه شده است. این امر بحران آب در عراق را تشدید کرده است که ممکن است منجر به از دست دادن دسترسی حداقل هفت میلیون نفر به آب شود. بیش از ۱۲ میلیون نفر در عراق و سوریه به دلیل افزایش دما و بارندگی کم سابقه دسترسی به آب، غذا و برق را از دست داده اند. بیابان زایی در سراسر منطقه در عراق، افغانستان، سوریه، اردن ، و ایران در حال افزایش است و شوری خاک همه کشورهای منطقه را تهدید می کند. به عنوان مثال، عملکرد محصولات زمستانه در سوریه و عراق در سال ۲۰۲۱ به دلیل خشک ترین و گرم ترین فصل در ۳۰ سال گذشته بسیار ضعیف بود و درگیری اصولا، افول اقتصادی از سال ۲۰۱۷ بحران امنیت غذایی را تشدید کرده است. هزینه آب در اردن طی دهه گذشته به دلیل کمبود آب زیرزمینی ۳۰ درصد افزایش یافته است. کشورهای ثروتمند خاورمیانه نیز در معرض خطر هستند. به غیر از کشورهای شکننده منطقه، در امارات متحده عربی نیز با بالاترین سرانه مصرف آب در جهان دارای به دلیل رشد جمعیت و مصرف بیشتر آب خانگی، خطر کاهش منابع آب شیرین آن در ۵۰ سال آینده وجود دارد. تغییرات اقلیمی میتواند با شعلهور ساختن شکافهای اجتماعی-اقتصادی و از بین بردن اعتماد به نهادهای عمومی، تأثیر مخربی بر امنیت و ساختار جوامع داشته باشد. این مشکل به بهترین وجه به عنوان در”بحرانهای هیبریدی به هم پیوسته” خلاصه میشود که با هم ترکیب میشوند و دومینوی مشکلات را در سطح محلی، ملی و ژئوپلیتیکی ایجاد میکنند. نخستین بارقه ها نیز با تضعیف نهادهای دولتی آغاز میشود و به فضاهای غیردولتی ختم میشود که در آن گروههای مسلح افراطی و فرقه های جنایتکار رشد میکنند، این فشارهای روانی بر مردم باعث جابجایی داخلی جمعیتها و مهاجرت و بحران پناهندگان میشود و یادآوری میکند که هیچ کشوری در منطقه و فراتر از آن در امان نیست. کمبود آب و فقر مردم را مجبور به مهاجرت به کلان شهرها و شهرهای پرجمعیت در جستجوی شغل می کند که هزینه ها و فشارهای بیشتری را بر زیرساخت های عمومی تحمیل می کند. ارتباط بین بحران های اقلیمی و ناآرامی های اجتماعی در نتیجه مهاجرت آب و هوا مدت هاست که ثابت شده است. جنگ داخلی سوریه به غیر از مجموعه ای از عوامل دیگر به خشکسالی پنج ساله ای که در سال ۲۰۰۷ در کشور رخ داد، نسبت داده شده است. خشکسالی باعث ایجاد فقر بیسابقهای شد و راه را برای مهاجرت به مناطق حاشیهای شهرهای اصلی سوریه که پیش از این تحت فشار رشد جمعیت قرار داشتند، هموار کرد. هجوم پناهندگان و فشار ناشی از آن بر زیرساختهای ضعیف، نارضایتیهای ریشهای را ایجاد کرد که در قیام ۲۰۱۱ نقش اساسی داشت. دولت ورشکسته، مهاجرت کنترل نشده و فضاهای بدون هژمونی حکومتی به طور مستقیم به گروه های مسلح و تروریست هایی که از آسیب پذیری فقرا تغذیه می کنند، این امکان را می دهد تا صفوف خود را افزایش دهند. تخریب زیرساختها در نتیجه حکمرانی ضعیف، تراکم جمعیت و افزایش هزینهها میتواند شرایطی را ایجاد کند که برای جمعیت محلی غیرقابل تحمل شود، بهویژه در تابستان که دمای شدید و کمبود باران منجر به افت و کاهش محصول و دسترسی محدود به آب و برق میشود. این پدیده خود را درتظاهرات و آشوب در سطح منطقه، در لبنان، اردن و عراق نشان داده است. بحران آب و هوایی کنونی عراق ناشی از چهار دهه سوء مدیریت، شیوه های بد اقتصادی و تخریب فعال شبکه های امنیت آب و هوایی است چنانکه می توان بحران آب و هوایی کنونی در این کشور را در یک رویداد شدید خاص که منجر به بی ثباتی اکوسیستم حیاتی در عراق شد، ردیابی کرد. خشک شدن باتلاق های بین النهرین، مجموعه ای از تالاب ها در نزدیکی مرز جنوب شرقی عراق، یک جنایت زیست محیطی است که این کشور هنوز از آن نجات پیدا نکرده است. این تالابها زمانی بزرگترین تالابهای خاورمیانه و اوراسیای غربی بودند که بین ۱۵۰۰۰ تا ۲۰۰۰۰ کیلومتر مربع از سطح آب و پوشش گیاهی را پوشش میدادند. پس از جنگ تحمیلی عراق برعلیه ایران، نزدیکی تالاب به مرز، و پس از قیام شیعیان علیه حزب بعث، صدام حسین عمدا منطقه ای را که بسیاری از شورشیان شیعه از آنجا فرار کرده بودند، خشک کرد. این نوعی مجازات و ابزاری برای کنترل قیام بود. نتیجه، یک تحول ویرانگر زیست محیطی، اقتصادی و اجتماعی بود. به عنوان مثال، پس از اینکه تالاب که در گذشته منبع نیمی از ماهی های مصرفی در عراق بود، خشک شد. بحران با پایان یافتن شیلات، مهاجرت پرندگان به مناطق مختلف، افزایش طوفان های گرد و غبار و افزایش ۵ درصدی دمای منطقه آغازشد. البته تأثیر اجتماعی آن رویداد به همان اندازه فاجعهبار بود. خانواده هایی که برای نسل های زیادی در تالاب ها زندگی می کردند یا در داخل کشور آواره شدند یا به صورت “پناهنده آب و هوایی” به کشورهای مجاور راهی گشتند. حتی جمعیت منطقه از ۵۰۰۰۰۰ نفر در دهه ۱۹۵۰ به ۲۰۰۰۰ نفر در سال ۲۰۰۳ کاهش یافت. ویرانی زیست محیطی عراق با فروپاشی رژیم صدام خاتمه نیافت. عملیات ایالات متحده در عراق در مقایسه با سطح عملکرد قبل از تهاجم، تقریباً ۵۰ درصد به تخریب زیرساخت های آبی و نابودی کشاورزی کشور افزود. پس از آن، داعش نیز با کنترل سدها و سیستم های آبرسانی، کنترل و قطع دسترسی آب به چندین شهر و استان، آلوده کردن عمدی آب به نفت خام و زیر آب بردن ۱۰۰۰۰ خانه، کنترل خود را بر منابع آبی تسلیحاتی کرد که منجر به جابجایی ۶۰۰۰۰ نفر شد. بدون شک ،تغییرات آب و هوایی و اثر دومینوی بحران های اقلیمی خطر درگیری مسلحانه را افزایش می دهد. تنش های ژئوپلیتیکی مانند نزاع بین عراق، ترکیه و ایران بر سر ساخت سدهایی که جریان آب را محدود می کند و سیاست هایی که به منابع آب وجه تسلیحاتی می بخشد، چشم انداز منازعات آتی را افزایش می دهد. در همین حال، گروههای مسلح مانند داعش توانایی قابل توجهی در مسلح کردن زیرساختهای آبی با کنترل زیرساختهای آبی در سوریه و عراق برای کسب مشروعیت یا مجازات دشمنان و جوامع تحت کنترل این سازمان از خود نشان دادهاند. داعش در برخی موارد، از دسترسی به آب مالیات میگرفت. این گروه در مقطعی” سد تبقه” را کنترل کرد که ۲۰ درصد برق سوریه را تامین مینمود و آب پنج میلیون نفر را تامین میکرد. بر اساس تحقیقات دانشگاه استنفورد؛ خشکسالی، سیل، بلایای طبیعی و سایر تغییرات آب و هوایی بین ۳ تا ۲۰ درصد از درگیری ها در قرن گذشته را تحت تأثیر قرار داده اند. البته واکنش به بحران های آب و هوایی در کشورهای شکننده احتمالا ضعیف و کند خواهد بود و کاهش اعتماد به نخبگان سیاسی که در پی آن رخ می دهد، رقابت ستیزه جویان با دولت ها را آسان تر می کند. برخی از گروههای شبهنظامی، مزیتهای جغرافیایی و کنترل منابع آب را به قیمت گروههای دیگر ایجاد کردهاند و شرایط سیاسی و امنیتی مجموعاً صفر را ایجاد کردهاند – که در برخی موارد توسط رقابتهای قومی و فرقهای تشدید شده است. به نظر می رسد که در آینده از هر چهار درگیری بین دولت ها، یکی از آنها ناشی از تغییرات آب و هوایی است. دولت های خاورمیانه باید در نحوه برخورد با تغییرات آب و هوایی تجدید نظر کنند و نحوه تصمیمگیری درباره تهدیدات مرتبط با آب و هوا را با در نظر گرفتن پیامدهای کوتاهمدت و بلندمدت بحران، دوباره تنظیم نمایند. به عنوان مثال، فشار برای دیجیتالی شدن و استفاده از فنآوری های نوین کشاورزی در منطقه هنوز در مراحل اولیه خود است. مجمع جهانی اقتصاد تخمین می زند که فناوری های دیجیتال می توانند انتشار جهانی کربن را تا ۱۵ درصد کاهش دهند. دیجیتالی شدن پهنای باند بیشتری را برای موسسات در خاورمیانه فراهم می کند تا با چالش های اجتماعی-اقتصادی که تغییرات آب و هوایی می تواند ایجاد یا تشدید کند، مبارزه کنند و به عنوان بخشی از این فرآیند، دولتهای منطقهای و بینالمللی، مؤسسات چندجانبه و بخش خصوصی باید بودجه تحقیقات مرتبط با آب و هوا را در منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا افزایش دهند، در حال حاضر این منابع در مقایسه با منابعی که به مؤسسات در غرب اعطا میشود، کمرنگ است. مواجه با تغییر اقلیم تا زمانی که به عنوان یک معضل هیبریدی و منبع افزایش خطر شناخته نشود، کارساز نیست و باید به فهرست رو به رشد مسائلی که منطقه با آن مواجه است، اضافه شود. بی تردید تغییر اقلیم، رنج بی حد و حصری را بر سکونتگاه های روستایی در خاورمیانه تحمیل می کند که قبلاً در بحران های اجتماعی-اقتصادی، ناآرامی های اجتماعی، افراط گرایی خشونت آمیز، تخلیه روستاها و بحران آب غرق شده است. سرمایهگذاری در تحقیق و آگاهی بخشی به جوانان میتواند باعث تغییر فرهنگی در دولت و جامعه شود و امکان تنظیم مجدد رویکردهای اصلاح بخش عمومی را فراهم کند و راهبردهای حکمرانی خوب را برای تشویق و فعال کردن نوآوریهایی که چالشهای مرتبط با آب و هوا را کاهش میدهند، تنظیم نماید. هیچ منطقه ای از جهان به اندازه خاورمیانه در پیامدهای تغییرات آب و هوایی جهانی غوطه ور نیست. این منطقه حدود ۳۰ درصد از تولید جهانی نفت را تشکیل میدهد و درآمدهای نفتی باعث درآمدهای دولت در منطقه میشود به دلیل درآمدهای نفتی، دولتهای خاورمیانه میتوانند درصد زیادی از جمعیت خود را در دولتهای فربه شان استخدام کنند و این کار را نیز میکنند. اما با روی گردانی جهان از نفت به عنوان منبع انرژی، اقتصاد خاورمیانه به شدت تغییر خواهد کرد. در عین حال، خاورمیانه در معرض پیامدهای تغییرات اقلیمی به شدت با فقر، ناامنی غذایی و تهی از آب است نه کشور از ده کشور کم آب جهان در خاورمیانه هستند. خشکسالی کشاورزان را از زمین خود دور می کند، بسیاری از روستاها و شهرهای ساحلی منطقه در معرض تهدید افزایش سطح آب دریا هستند و افزایش دمای تابستان به طور فزاینده ای با رطوبت ترکیب می شود و بقای انسان را به خطر می اندازد .این یعنی خاورمیانه در هر دو طرف مسئله تغییرات آب و هوایی جای گرفته است یعنی هم با تغییر الگوهای مصرف انرژی جهانی و هم با تغییر آب و هوا، و هم تغییر در رژیم غذایی منطقه ای، خاورمیانه نیز به شدت تغییر خواهد کرد.