1

یادداشت/قضیه ارس، پیامدهای دکترین هژمونی هیدرو پلتیک منطقه‌ای به قلم حسین شیرزاد

دکتر حسین شیرزاد
دکترای توسعه کشاورزی

در هشتم دسامبر ۱۹۷۰، مجمع عمومی سازمان ملل با قطعنامه شماره ۲۶۶۹ از کمیسیون حقوق بین الملل خواست تا پیش نویس موادی را در رابطه با بهره برداری از رودخانه های بین المللی تهیه کند. کمیسیون مذکور نیز حدود ۲۳ سال تکاپوی سیاسی، اولین پیش نویس در خصوص استفاده از رودهای بین المللی را در ۱۹۹۱ و پیش نویس نهائی را در ۱۹۹۴ تدوین نمود. در نهایت پیش نویس ۲۸ ماده ای در سپیده دم روز ۲۱ می ۱۹۹۷، تحت عنوان “کنوانسیون قوانین بهره برداری غیرکشتیرانی از آبراهه های بین المللی” به تصویب رسید.

تا قبل از تصویب، رژیم حقوقی آبراه های بین المللی عمدتا متکی به عرف و معاهدات دوجانبه و چندجانبه بود. فقدان کنوانسیون فراگیر و جامع، روایت های خرد و کلان متضاد بین دولت ها درخصوص قواعد حاکم بر آبراه های بین المللی را موجب می شد و این امر در جای خود زمینه بروز تعارض را  فراهم می کرد.

در این کنوانسیون مفهوم حوضه آبریز به عنوان یک سیستم یکپارچه در نظام حقوقی بهره برداری از آبهای مشترک به رسمیت شناخته شده و دولت ها نمی توانند با تکیه بر وجود رودخانه ای در قلمرو سرزمینی خود فارغ از مفهوم حوضه آبریز مشترک حاکمیت مطلق خود را بر آن اعمال نماید.

جدای از لزوم مشروعیت سازیِ اقدامات هیدروپلیتیکی دولتها، مهمترین قواعد این مصوبه عبارت بود از تعهد به بهره برداری منصفانه و معقول(equitable & reasonable) که کشورهای مجاور رودخانه بین المللی که باید جدای از استفاده بهینه، حفاظت زیست محیطی و اطلاع رسانی و همکاری در اجرای پروژه های آبی و طرح ایده مدیریت مشترک حوضه ها؛ ساز و کارهای حل و فصل اختلافات در زمینه بهره برداری ها را مدنظر قرار دهند.

کنوانسیون تا بیستم ماه می سال ۲۰۰۰ در دفتر سازمان ملل در نیویورک برای امضای کشورها و سازمانهای اقتصادی منطقه ای مفتوح بود. طرفه اینکه تا قبل از کنوانسیون ۱۹۹۷ در اصول چهارگانه  “کنفـرانس بـین المللـی آب و محـیط زیـست دوبلین” به سال ۱۹۹۲، معاهده ۱۹۷۵ و و قانون “ماردل پلاتا ” در ۱۹۷۷ نیز به تضمین بهره برداری بهینه از آب های آبراهه های مرزی توجه شده بود.

این موافقت نامه  بین دو دولت هم شامل رودهای متوالی می شود که بالا دست و پایین دست دارد و مرز را قطع می کند و هم شامل رود همجوار می شود که یک دولت در یک طرف و دیگری در طرف دیگر آن است و بر اساس مواد پنج، شش و هفت “کنوانسیون” که در سال ۲۰۱۴ وارد مرحله اجرایی شد، کشورهای بالادست حق احداث و اجرای پروژه های زیربنایی آبی را در بالادست رودخانه، به طوری که سبب بروز مشکلات و آسیب های جدی به کشورهای پایین دست شوند، ندارند.

ماده ۵ کنوانسیون، پنج شرط را برای تعیین حق آبه منصفانه یا معقول احصاء می کند که ریشه در عرف بین المللی دارد.نظیر مؤلفه های آب شناسی و جغرافیایی شامل لیتوگرافی و هیدروگرافی، مؤلفه جمعیت وابسته به آبراه در هر دو کشور، آثار استفاده از منابع آبی در یک طرف و طرف دیگر، میزان استفاده کنونی هر طرف از آب، مؤلفه حمایت و حفاظت و توسعه منابع آبی و در نهایت مؤلفه در دسترس بودن جانشین ها (مثل امکان انتقال آب بین حوزه ای) و امکانات فنی دیگر.

لازم بذکر است که به خاطر پیچیدگی های آمیخته با مسائل ژئوپلتیکی، هیدرولوژیکی و حقوق حاکمیت سرزمینی، بیش از دو هه این موضوع در سطح سازمان ملل محل بحث و مناقشه بود.

در زمان رای گیری این کنوانسیون، ترکیه یکی از سه کشوری بود که در بینِ بیش از ۱۰۵ کشوری که رای مثبت به کنوانسیون مزبور دادند، به صورت جدی، با این کنوانسیون مخالفت نموده و رای منفی داد. چون این پیمان برای کشورهائی که امضاء نکرده اند، تعهد آور نیست، در واقع ترکیه مصونیتی برای خود بوجود آورده است.

چنانکه قبل از این تاریخ نیز اگرچه عراق و سوریه درمورد سهم‌شان از آب رودخانه فرات به نتیجه رسیده بودند،آنجا هم اما ترکیه به عنوان سرچشمه رودخانه فوق حاضر به امضای معاهده تقسیم آب نشد. حتی به دفعات بی اعتنایی خود را به رعایت معاهدات بین‌المللی لاهه، توافقنامه هیلسینکی، پاریس، ژنو، بارسلون، مادرید در باب حقوق رودخانه های مرزی نشان داده است.

در این میان واکاوی تاریخی معاهدات فیمابین رودخانه های مرزی ایران و ترکیه از پروتکل سال ۱۹۵۵ میلادی یا (۱۳۳۴ هجری شمسی) رودخانه ساری سو و قره سو با ترکیه، جالب توجه است. آب رودخانه ساری‌سو نیز از دریاچه‌ای به‌نام “بلیگ‌گلو” سرچشمه گرفته و در نزدیکی مرز بازرگان وارد کشور ایران شده و در نهایت به رودخانه زنگمار می‌ریزد و اگرچه پروتکل هایی در خصوص بهره برداری از آب آنها بین کشور ایران و ترکیه وجود دارد، ولی همواره بر سر اجرای آنها اختلافاتی وجود داشته است.

در ­خصوص ساری­‌سو ترکیه متعهد شده است که تحت هر شرایطی ۱/۸ متر مکعب در ثانیه از آب رودخانه را سمت ایران رها کند.

طرفه اینکه طول مرز مشترک ایران و ترکیه حدود ۵۸۰ کیلومتر شامل حدود ۵۴۵ کیلومتر مرز خشکی و حدود ۳۵ کیلومتر مرز آبی متشکل از رودخانه قره سو ۲۵ کیلومتر و رود نازلوچای حدود ۱۰ کیلومتر می باشد و اراضی کشاورزی بسیاری را مشروب می سازد.

اما هیدرو پلتیک ارس، قضیه ای بود که تا ابتدای دهه ۱۹۷۰  بعنوان یک مسئله کمتر مورد توجه بوده است. رودخانه ارس بزرگترین رودخانه مرزی ایران بطول  ۱۰۷۲کیلومتر است که از  دامنه شمالی کوه‌های “بین گول داغ” در جنوب ارزروم ترکیه سرچشمه میگیرد و با گذر از قسمتی از مرز ترکیه و ارمنستان از شمال شرقی روستای «دیم‌قشلاق» مرز ثلاثه (ایران و ترکیه و آذربایجان) به اعتبار عبور از چند سرزمین از جهت اینکه مرز چندین کشور( ۲۰۰ کیلومتر مرز ایران و جمهوری خودمختار نخجوان و ۴۸ کیلومتر مرز مشترک ایران با جمهوری ارمنستان)  و ۴۷۵ کیلومتر از آن مرز بین کشور ایران با ارمنستان و آذربایجان را تشکیل می‌دهد. یک رودخانه مرزی و فرامرزی تلقی میگردد.

در حقوق بین الملل، بین رودخانه مجاور و رودخانه فرامرزی فرق حقوقی وجود ندارد و یا اینکه از لحاظ فیزیکی بین این دو رودخانه تفاوت وجود دارد، با این حال مقررات حقوق بین الملل در مورد این دو دسته از رودخانه بین المللی یکسان است.

ارس پس ازعهدنامه ترکمنچای از اول اسفند ۱۲۰۶ به عنوان مرز ایران و روسیه تزاری برگزیده شد و از ابتدای قرن بیستم بهره‌برداری از آب رودخانه ارس بواسطه رژیم حقوقی این رودخانه بر‌اساس معاهده ۱۲۹۹ با اتحاد جماهیر شوروی درباره رود ارس، اترک و سایر رودهای ۱۲ گانه مشترک و موافقتنامه‌ای که در سال ۱۹۶۳ بین ایران و شوروی صورت گرفته بود، به نسبت مساوی ۵۰- ۵۰ مشخص می‌شد در حال حاضر هم ارمنستان و آذربایجان، هر دو بر اساس عهدنامه و پروتکل های منعقد شده مابین ایران و شوروی سابق از آب رودخانه ارس استفاده می‌کنند.

از این رو، با استقلال این دو کشور، سهم ایران از این رودخانه کمتر شده و به یک سوم کاهش پیدا کرده است و در حال جاضر سهم ایران بیش از ۳۳ درصد نیست. ارس، بعد از فروپاشـی اتحـاد جماهیر شوروی از یک رودخانه مرزی(Border) به رودخانه فرامـرزی(Transboundary) تبـدیل شـده اسـت. اصـل حقوقی رایج برای تخصیص و تقسیم آب در رودخانه مرزی، استفاده برابر و در تخصیص آب رودخانه های  فرامرزی و پیاپی، بر اصولی همچون بهره بـرداری معقــول و منــصفانه و وارد نکــردن خــسارت شــدید به کشور پایین دست اســت کــه در عمــوم چانه زنی ها، قواعــد و کنوانسیون های بین المللی و منطقه ای پذیرفته شده است.

حوضـه آبریـز ارس بـا مـساحت نزدیک به ۴  میلیـون هکتـار در تقـسیم بنـدی کلـی هیدرولوژی ایران بخشی ازحوضه آبریز دریای خـزر اسـت. ایـن حوضـه از ناحیـه شـمال بـا ارمنـستان و آذربایجـان ، از غـرب بـا ترکیـه و از جنـوب و شـرق بـا حوضـه هـای ارومیـه و تالش- انزلی هم مرز اسـت.

بر اساس تخمین ها حدود۴۰ در صد حوضه آبریز رودخانه ارس در ایران، ۴۰ در صد در جمهوری آذربایجان و در حدود ۲۰ در صد نیز در خاک ترکیه واقع شده است و کمی بیش از ۵۲ در صد از آب رودخانه ارس از دو جمهوری آذربایجان و ارمنستان، ۳۵ در صد از خاک ترکیه و ۱۳ در صد باقیمانده نیز از کشور ما تامین می گردد.

بر اساس آمار متوسط ۳۰ ساله حجم آورد سالیانه آب جاری ارس در قسمتهای مختلف رودخانه به دلیل اضافه شدن سرشاخه ها به آن متفاوت است بطوری که حدود ۱۰ و نیم میلیارد متر مکعب در منابع ایرانی و حدود ۱۳ میلیارد متر مکعب در منابع ترکیه تخمین زده شده، این مقدار در محل سد ارس طبق گزارشات موجود حدود ۸ و نیم میلیارد مترمکعب گزارش شده است.

سرچشمه های ورودی رودخانه ارس عبارتست از ۴ میلیارد متر مکعب از ترکیه، ۲ میلیارد متر مکعب از ارمنستان، ۲ میلیارد متر مکعب از آذربایجان و ۲ و نیم میلیارد متر مکعب از ایران منشاء می گیرد. رود خانه “ارس -کورا” یکی از مهمترین منبع آبی و محیط زیست مشترک سه کشور جمهوری اسلامی ایران، جمهوری آذربایجان و جمهوری ارمنستان در قفقاز جنوبی است. بطوریک حدود ۱۸۲ هزار هکتار اراضی دشت میل در جمهوری آذربایجان به ارس وابسته است. سد ارس نیز بعـد از اولـین جنـگ قـره بـاغ در خاک ایران و با هزینه ایران ساخته شده اما طرف جمهوری آذربایجان هم طبق توافقنامـه سـال ۱۹۸۸  میان ایران و اتحاد جماهیرشوروی سابق از آن منتفع است. بـرای جمهـوری آذربایجان، تامین آب از منـابع سـطحی در حوضـه ارس بـسیار بیـشتر از ارمنـستان و گرجستان اهمیت دارد. ارمنستان نیز دو سد بزرگ با ظرفیت ۲۵۰ میلیون مترمکعب و ۹ سد کوچک ۵ تا ۱۰۰ میلیون مترمکعبی در مسیر ارس با هدف کنترل سیلاب‌ها احداث کرده است.

رود ارس مهمترین منبع آبی منطقه شمال غرب کشور و تغذیه کننده دشت‌های وسیع و حاصلخیز در استان‌های آذربایجان شرقی، غربی و اردبیل نظیر ۹۰ هزار پارس‌آباد و مغان و دشت اردبیل محسوب می گردد. اگرچه میـزان وابـستگی ایـران بـه آب هـای فرامـرزی حدود ۷ درصد است اما این وابستگی در مواردی همچون دشت مغان به ۸۰ درصد مـی رسـد آن قــسمت ازحوضــه ارس کــه در ایــران قرارگرفتــه در منتهی الیه شمال غربی کشور و در ساحل سمت راست رودخانه و در استان های آذربایجان غربـی، آذربایجان شرقی، اردبیل و بخش کوچکی از استان گـیلان واقـع اسـت کـه حـدود ۴۱ درصـد از مساحت کل حوضه ارس را تشکیل میدهد. حق‌آبه شرب، صنعت، کشاورزی و محیط زیست ایران در حوضه آبریز فرامرزی ارس، ذخایر آب سدهای ارس، خدآفرین و قیز قلعه سی به همراه بخشی از تامین آب شرب حداقل ۲۷ سکونتگاه شهری و روستایی و معیشت بهره برداران کشاورزی در سه استان آذربایجان غربی، آذربایجان شرقی و اردبیل با این رود گره خورده است.

آذربایجان غربی با دارابودن حدود یک میلیون هکتار اراضی قابل کشت و ۸۰۰ هزار هکتار اراضی زیر کشت اعم از باغی و زراعی با تعداد ۲۳۵ هزار بهره بردار در این استان و تولید حدود ۷ میلیون تن محصول در ۷۰۰ هزار هکتار زمین زراعی و ۱۱۵ هزار هکتار باغات و استان آذربایجان شرقی با بیش از ۲۴۴ هزار بهره بردار کشاورزی و یک میلیون و ۳۱۹ هزار و ۷۱۳ هکتار اراضی کشاورزی یکی از مهمترین استان های کشاورزی کشور به حساب میآیند.

مجموع بهره‌برداران بخش کشاورزی استان اردبیل ۱۱۵ هزار نفر می باشد که در بیش از ۳۳۰ هزار هکتار مشغول بکارند. معیشت بیش از ۹۰ درصد بهره برداران این سه استان به دبی ارس وابسته است بنابراین ارس نقش مهمی در نظام های بهره برداری کشاورزی، پوشش گیاهی، شرایط اکوسیستم منطقه، تنش های آبی دشت مغان، اشتغال روستایی، حفظ زیستگاه ماهی های کپور، آمور، صوف و امنیت غذایی این سه استان بازی می کند و لازم است کمیته های مشترک وزارت نیرو، جهاد کشاورزی و امور خارجه با حساسیت بیشتری موضوع حوضـه آبریـز ارس را در دستور کار قرار دهند و تحرکات دیپلماتیک بیشتری مورد انتظار است. بویژه آنکه برداشت عمده ایران از ارس تاکنون تقریبا منحصر به جلگه مغان و چند دشت کوچک در واقع کمتر از حقآبه اش بوده است، اما در آینده با افزایش نیازهای آبی برای توسعه اقتصادی و کشاورزی، برداشت ها و نیازهای آبی ایران بیشتر خواهد شد.

پس از آنکه ترکیه از اوایل دهه ۸۰ میلادی برنامه ریزی و ساخت مجموعه ای از سدها روی دجله و فرات در پروژه آناتولی جنوب شرقی”طرح گاپ”(GAP) ، را کلید زد، موضوع آب به یک ابزار قدرت نرم در سپهر سیاست خارجی ترکیه تبدیل شده و اکنون وزارت امورخارجه ترکیه؛ نهاد مرجع برای تدوین و همچنین اجرای سیاست آبی ترکیه در حوزه فرامرزی تبدیل شده است پس از اتمام طرح عظیم گاپ مشتمل بر احداث ۲۲ سد و مخزن (۱۴ سد روی فرات و ۸ سد روی دجلـه) و ۱۹ مرکز برق آبی در۹ استان جنوب شرقی ترکیه؛ سیاستهای کلی هیدرولوژیک ترکیه درباره آب های مشترک و فرامرزی از جملـه ارس – کُـورا را نمایان تر شد.

در آن زمان، ترکیه فقط با تکیه بر روی سرچشمه کورا -ارس با ساخت سد “آخوریان -آرپا چای” با مشارکت ارمنستان از منابع ارس سود می برد، اما از  اواسط سال ۱۹۹۸  با الهام از آموزه های گاپ، در پی طراحی و توسعه سازه های هیدرولیکی پروژه “داپ(DAP)  (پروژه آناتولی شرقی)”در ۱۴  استان ترکیه (۲۳ درصد از مساحت ترکیه و تامین آب کشاورزی ۵/۱ هکتار از اراضی کشاورزی)، ازحوضه رودخانه ارس برآمد و با مطالعه  ۴۰۰ طرح و ساخت۱۴ سد، ۶۲ پروژه آبیاری اراضی کشاورزی و نیروگاه برق-آبی برنامه شروع بکار نمود؛ پیش بینی میشود بعد از اتمام این پروژه درآمدزایی در حوزه  پروژه های آبیاری ۰۷۸/۱ میلیار دلار، حوزه انرژی ۳۰۰ میلیون دلار و  ۴۰ میلیون دلار در حوزه آب شرب خواهد بود.

بر اساس گزارش های منتشر شده تا ۲۰۲۰  تعداد ۳۵ پروژه آبیاری اجرا شده و بیش از ۵۲۵ هزار هکتار اراضی زراعی در حال بهره برداری است و تعداد، ۵ سد و نیروگاه برق-آبی و سد بزرگی با نام «کاراکورت» به با هزینه معادل ۲۲۰ میلیون دلار، عنوان مهم‌ترین سد ترکیه بر حوزه آبخیز ارس به اجرا در آمده است. آبگیری سدکاراکورت (گرگ سیاه) با ارتفاع ۱۲۴ متر، طول بدنه ۱۴۲ متر، طول تاج ۴۹۷ متر و شش میلیون متر مکعب عملیات سنگ ریزی و اسفالت و ظرفیتی بالغ بر ۱ میلیارد و ۶۰۰ میلیون متر مکعب در خرداد ۱۳۹۹ در منطقه “ساری گامیش استان قارص” علاوه بر تامین آب شرب و کشاورزی منطقه “دشـت ایغـدر اسـتان قـارص”، قادر است ۱۰۰ مگـاوات (حجم تولید برق سالیانه آن ۳۴۵GWh) بـرق تولیدکند. ایغدیر از مناطق مهم کشاورزی آناتولی شرقی مشهور به ” چوکوراوای شرق” و از قابلیت و ظرفیت بالای زراعت، باغبانی(توسعه باغات پسته آناتولی) و دامپروری برخوردار است.

به اعتقاد کارشناسان، مناطق شرق و جنوب شرق ترکیه از نظر اقتصادی اجتماعی و سیاسی توسعه نیافته هستند. اصلی‌ترین دلیل این توسعه نیافتگی‌شان هم مسئله قومیت و هویت در پیوند با آب است. هدف ترکیه از پی ریزی داپ، ارتقای قدرت و اقتدار دولت در مناطق روستایی،کنترل قومیتی، ترکی‌سازی منطقه آناتولی شرق و جنوب شرق با استفاده از زیرساخت‌های هیدرولیکی و بهره برداری از منابع آب و دگردیسی تدریجی تغییرات اجتماعی اقتصادی با تکیه بر نوآوری های طرح‌های آبیاری-کشاورزی در این منطقه و در نهایت پیگیری دکترین عمق استراتژیک به به دنبال هژمون شدن در منطقه غرب آسیا و قفقاز میباشد.

با احداث سد کاراکورت به مثابه یک مأموریت هیدرولیکی، حوضه آبریز فرامرزی ارس که بدون توجه به مسائل بین المللی و حقابه کشورهای ذی‌نفع در پایین‌دست، ساخته شده است، حجم آب جاری رودخانه ارس۱.۶ میلیارد متر مکعب کاهش و کیفیت آب ورودی به ایران تغییر می‌یابد. با اتمام آبگیری این سد، بی‌شک کشورهای همسایه رود ارس از تبعات آن متأثر خواهند شد که کاهش میزان تولید برق و آسیب به کشاورزی دو سوی ارس از این جمله است. سیاست آبی ترکیه به این قانع نشده و در پی ساخت دو سد دیگر بنام “توزلوجا” سد “اونلندی” در منطقه ارس شهرستان توزلوجای استان ایغدیر در مرز مشترک بین ارمنستان با ظرفیت ۲۹۰ میلیون متر مکعب و سد “سویلمز” به حجم ۱ میلیارد و ۲۸۰ میلیون مکعب در بالا دست و  پایین دست سد کاراکورت برروی بستر اصلی رودخانه ارس است. هر یک از این سدها می توانند سالانه  میلیون ها متر مکعب آب را از رود ارس منتزع ساخته و جریان این رود را در پایین دست با مخاطره مواجه کنند.

چنانکه این سناریو نظیر طرح گاپ بر مـسیر دجلـه و فـرات در عـراق و سـوریه رقـم خـورد .دیپلماسی آب ترکیه در راستای مدیریت یکپارچه منابع آب و حوضه نیست، بلکه در جهت “دکترین هارمون”، دماکوژی آبی و تقویـت هژمونی آبی این کشور قرار دارد. اتخاذ این رویکرد، تاب آوری و پایداری اکوسیستم منطقه را تقلیل داده، رقابت و احتمالا تعارضات را بـه جای همکاری در حوضه های آبی مشترک ارس ترویج میدهد.

ایران تاکنون چهار سد روی ارس و سرشاخه های آن احداث کرده است که شامل سد سـبلان با ظرفیت بـالغ بـر۱۰۵ میلیون مترمکعب بر روی رود قره سو، سد ماکو با ظرفیت بالغ بر ۱۵۰ میلیـون متر مکعب روی رود زنگمار، سد ستارخان بـا ظرفیـت بـالغ بـر ۱۳۵ میلیون مترمکعب مترمکعـب روی رود اهرچـای و سـد ارس بـا ظرفیتـی بـالغ بـر ۱ میلیـارد و ۳۵۰ میلیـون مترمکعـب روی ارس اسـت.

ایران تهیه و اجرای طرح ها ی آبیاری چندی را نیز در دسـتورکار قـرارداده است که با توجه به چند منظوره بودن آن می تواند الگوی مدیریت یکپارچه آب باشد. یکـی از این طرح های در دست اقدام، انتقال آب ارس به تبریز و دریاچه ارومیه برای نجات هـم زمـان این دریاچه و تامین آب شرب و کشاورزی مناطقی است که در مـسیر انتقـال آب قراردارنـد .طرح انتقال آب ارس شامل آبگیری در حاشیه رودخانه ارس در شهر جلفـا بـا ظرفیـت ۳۰۰ میلیون مترمکعب در سال، خط انتقال فولادی به قطر ۲۰۰۰ میلی متر و طول ۱۳۴ کیلـومتر با ظرفیت انتقال ۷ متر مکعب در ثانیه است. پروژه ۱۴۰ کیلومتری انتقال آب ارس به دشت شبستر، تبریز و دریاچه ارومیه نیز با تاخیر فراوان در حال انجام است.

مرحله اول پروژه ۴۷ هزار هکتاری پایاب سد خدافرین نیز که با اعتبارات یک میلیارد دلاری صندوق توسعه ملی در سال ۹۸ توانست با احداث تاسیسات آبیاری و کانال کشی و تخصیص اراضی ملی به بهره برداران در پی انتقال آب ارس بود تا کنون بدلیل عدم انجام تعهدات وزارت نیرو به نتیجه نرسیده است. در صورت بهره‌برداری کامل از سد “کاراکورت، سویملز و توزلوجا ” حجم ذخیره آب در سدهای ارس، خداآفرین و قیز قلعه‌سی که مصارف دشت های کشاورزی آذربایجان ها و اردبیل را بر عهده دارند به‌شدت کاهش خواهد یافت. دشت‌های وسیع و حاصل‌خیز شمال‌غرب کشور نظیر پارس‌آباد، مغان و اردبیل با کمبود شدید منابع آب مواجه شده و با توجه به اینکه خداآفرین تأمین‌کننده آب کشاورزی سه شهرستان پارس‌آباد، اصلاندوز و بیله‌سوار مغان است، مسئله بغرنج تر خواهد شد.

طرح آبیاری شبکه پایاب سد خداآفرین در منطقه مغان ۴۳ هزار و ۴۳۵ هکتار از اراضی دیم دشت مغان را تحت پوشش قرار می‌دهد. ایران در پایین دست حوضه ارس قرار دارد و بخش قابل توجهی از آورد این حوضه از ترکیه می‌آید. تغییر وضعیت در سرچشمه‌های این رود که عمدتاً در مناطق شرقی  ترکیه قرار دارد بر سکونتگاه های روستایی و اراضی زراعی و باغی سه استان ایران تاثیر گذار است.

سرمایه گذاری ایران در شبکه آبیاری و زهکشی خداآفرین به عنوان مدرن ترین شبکه شمال غرب کشور که آب مورد نیاز آن از طریق سد مخزنی خداآفرین با ۱.۶ میلیارد مترمکعب ظرفیت تعبیه شده و سد تنظیمی-انحرافی قیزقلعه با بیش از ۵۰ میلیون مترمکعب ظرفیت در بالادست همچنین آبیاری بیش از ۸۰ هزار هکتار از اراضی کشاورزی پایآب خداآفرین به مخاطره می افتد. در زمینه تامین آب شرب نیز کمبود آب تبریز در تابستان مشهود است و تعدادی از روستاهای دشت مغان و استان اردبیل از کم‌آبی رنج می‌برند به شیوه سقایی آب شرب مورد نیاز آنها تامین می شود، حتی آب ارس در بخش کشاورزی استان‌های دیگر نیز مورد استفاده قرار میگیرد.

مبحث آلودگی آب ارس نیز مسئله مهمی است. ارمنستان صد در صد، گرجستان ۶۰ درصد و جمهوری آذربایجان ۵۰ درصد فاضلاب خود را به رودخانه ارس سرازیر و آب‌های این رودخانه را آلوده می‌کند.ارمنستان ضمن زیر پا گذاشتن مقررات بین‌المللی با ریختن پساب‌های صنعتی حاوی عناصر سنگین کارخانه مس و نیروگاه “متسامور” به رودخانه ارس معضلات زیست محیطی متعددی بوجود آورده است.

لذا، جمهوری اسلامی ایران باید بر اساس کنوانسیون ۱۹۹۲هلسینکی، بند سوم فصل۱۸دستور کار ۲۱ از طریق اعتمادسازی هیدرولوژیکی و هیدروپلیتیکی و استمرار گفت و گوها، و با گفتمان “ایجاد مناطق حفاظت شده ویـژه در داخـل اکوسیـستم هـای فرامـرزی” ، پیگیری یک دکترین هیدرو دیپلماسی متقن و انعقاد قراردادهای حقوقی محکم و یا از طریق اقامه دعوا در مراجع حقوقی بین المللی نسبت به سیاست های هژمون آبی ترکیه و فرصت سازی این کشور از طریق منابع آبی مشترک در حوضـه آبریـز ارس عکس العمل نشان دهد.

انتظار می رود وزارت جهاد کشاورزی نیز به موازات تلاش های دپیلماتیک وزارت خارجه و نیرو، بدلیل حجم انبوه سرمایه گذاری های آبی- خاکی صورت گرفته طی دو دهه در این منطقه، موضع مسئولانه تری در خصوص پیامدهای کوتاه مدت و میان مدت کم آبی های پیش روی در الگوی کشت این سه استان در پیش گرفته و برنامه ریزی دقیق تری در مواجه با این پیامدها از خود نشان دهد.




واردات گوشت و مرغ در دستور کار/ کشاورزان تکنوکرات درباره وزیر پیشنهادی کشاورزی چه می‌گویند؟

مدیرعامل پیشین سازمان تعاون روستایی گفت: مشکلات کنونی در حوزه وزارت جهاد کشاورزی امنیت غذایی ایران را با مشکل مواجه کرده است.

به گزارش پایگاه خبری صنعت غذا و کشاورزی(اگروفودنیوز)، حسین شیرزاد در کلاب‌هاوس خبر آنلاین با موضوع موافقان و مخالفان کابینه رییسی چه می‌گویند؟ تاکید کرد: برای آن‌که حساسیت مساله تعیین وزیر جهاد کشاورزی مشخص شود، لازم است تصویری از بخش کشاورزی ارایه بدهم.

وی اشاره به اینکه در ۱۸ ماه گذشته و از استعفای محمود حجتی از وزارت جهاد کشاورزی تیمی در این وزارتخانه روی کار آمد که کم تجربه بود، افزود: این تیم سیاست تولیدی را نداشت و عارضه مشروعیت از دست رفته و اقتدار در امنیت غذایی ما خودش را نشان داده است.

وی به دومینوی متسلسل بی‌تدبیری‌ها اشاره کرد و گفت: بحران‌های متعدد در حوزه مرغ و تخم‌مرغ و گوشت و آنچه در سامانه بازارگاه برای نهاده‌های دامی گذشت، همگی موید این مطلب است.

وی گفت: سامانه بازارگاه برای نظارت در زمان وزارت محمود حجتی طراحی شده بود نه اینکه سامانه‌ای باشد برای توزیع نهاده های دامی. در کنار این ها در ١۵ ماه اخیر بیش از ١٢۵ هزار و ٣۵٠ درصدی نهاده های کشاورزی مانند سم و کود و بذر اتفاق افتاده است.

وی گفت:در این فضا با ابرچالش تغییر اقلیم و ورشکستگی آبی مواجه هستیم و ۴٣٠ دشت ورشکسته آبی داریم که اتفاقا سبد کشاورزی ایران محسوب می‌شوند.

وی حکمرانی آب در کشور را ضعیف توصیف کرد و ادامه داد:فلات مرکزی ایران به زودی آبستن مشکلات آبی خواهد شد و در نتیجه فقر روستایی تشدید شده و مهاجرت بیشتر خواهد شد.

وی وزیر کشاورزی را مهم توصیف کرد و گفت:در مقام مقایسه با گزینه های نطروحه آقای ساداتی نژاد از مقبولیت بالاتری برخوردار است و تکنوکرات عملگرا محسوب می‌شود و تکنوکرات‎های بخش کشاورزی به ایشان امید دارند.

وی گفت:ما با شکست سیاست اجرای الگوی کشت هم روبرو شده‌ایم و باید تدبیری در این زمینه بیندیشیم.

به گفته وی شکاف عملکرد شصت درصدی میان کشاورزان حرفه‌ای و خرده دهقانان در ایران وجود دارد که در هیچ کجای جهان سابقه ندارد.

او در بخش دیگری از سخنانش به چالش‌های امنیت غذایی در شش ماه آتی اشاره کرد و گفت: در این دوره ما با واردات صد هزار تنی مرغ روبرو هستیم و لازم است ۱۲۰ هزار تن گوشت قرمز وارد کنیم ، از سوی دیگر به نظر می‌رسد در نیمه دوم سال با بحران تخم مرغ مواجه شویم و باید برای واردات سی هزار تن تخم‌مرغ برنامه ریزی کنیم.

به گفته وی افزایش واردات جو به ۵.۵ میلیون تن ، افزایش واردات برنج به دو میلیون تن و افزایش واردات گندم به هشت میلیون تن گریزناپذیر است .وی به ضرورت افزایش واردات ذرت علوفه‌ای اشاره کرد و گفت: ۲.۵ میلیون تن کنجاله سویا و ۴ میلیون تن دانه‌های روغنی و البته یک میلیون تن یونجه دامی را باید وارد کنیم.

شیرزاد تاکید کرد: به این ترتیب برای ۲۱ تا ۲۲ میلیون تن واردات نهاده‌های کشاورزی باید برنامه ریزی شود که ارزبری این‌ها در کنار هم ۱۸ تا ۲۱ میلیارد دلار است. وی گفت: با بازگشت اختیارات به وزارت کشاورزی امیدوارم آنارشی حاکم بر بخش کشاورزی در ایران برطرف شود.

سرویس خبری: کشاورزی

منبع: خبرآنلاین




اوراسیا محور ژئوپلیتیک غذا ؛ زنجیره ارزش جهانی و کشت فراسرزمینی

دکتر حسین شیرزاد

دکترای توسعه کشاورزی

امروزه مسئله امنیت غذایی در ابعاد بین المللی، منطقه ای و ملی، ماهیتی کاملا سیاسی پیدا نموده است و ذیل مفهوم دیپلماسی عمومی؛ “موضوع غذا و سیاست خارجی” تحت تأثیر متقابل “سیاست و سرزمین”، بر  زنجیره ارزش (تولید، توزیع و مصرف) محصولات کشاورزی به عنوان یک اهرم قدرت، اصطلاح تازه ای را تحت عنوان “ژئوپلیتیک غذا” به ادبیات روابط خارجی کشورها افزوده است. در دولت جدید، پر رنگ شدن این مسئله لزوم اتخاذ “دیپلماسی کشاورزی” را با توجه به رخدادهایی نظیر تغییرات اقلیمی، خشکسالی، بحران آب، کاهش سرمایه گذاری ها، رقابت بین تولید محصولات و سوختهای زیستی؛ مسئله حضور نماینده مستقل وزارت کشاورزی در دستگاه دیپلماسی کشور و سفارتخانه ها، مشارکت با شرکتهای چندملیتی و پیوند با سازمان های بین المللی را با اهمیت تر کرده و سیاستهای غذایی را در سپهر همگرایی ها و پیمان های منطقه ای، اتحادیه های گمرکی و بازارهای مشترک بین المللی (تماس -رابطه)تحت تأثیر قرار داده است. در این رابطه؛ در ایران، پاندمی کرونا، تغییرات آب و هوایی به وسیله تغییر درتوزیع مکانی و زمانی بارندگی، بحران ورشکستگی آبی دشت ها و … منجر به عدم قطعیت درتأمین نهاده ها و مواد غذایی شده و زنجیره ارزش غذایی را تحت تاثیر قرار داده است. بحران قیمت مواد غذایی، تعارضات و رقابت برای منابع آب و اراضی نوآباد را افزایش داده و رشد جمعیت شهری، افزایش تورم جهانی غذا، گسترش طبقه متوسط و تداوم رشد شهرنشینی ؛ حساسیت تقاضای جهانی مواد غذایی در آسیای جنوب غربی را بالا برده است. تکانه هایی نظیر تغییر اقلیم، سیاست کاهش تولید دی اکسید کربن، گسترش کشت ذرت برای تولید بیواتانول و افزایش تقاضای سویا برای دام ها در مناطق دیگر جهان منجر به کاهش زمین برای تولید گروه کنجاله ها و سویا گشته است و استمرار در منحنی های رشد کشت نیشکر برای بیواتانول و گازوئیل زیستی مشتق شده از کلزا نیز همچنین وضعیتی دارند. حضورشرکتهای عربستان سعودی، در قزاقستان، تایلند و اکراین؛ مصر و امارات متحده عربی در سودان؛ عمان در شاخ آفریقا، کره جنوبی در ماداگاسکار، قطر و چین در قزاقستان و آفریقا؛ رقابت برای اجاره اراضی را  برای تولید غلات، سوخت زیستی، کائوچو، زراعت چوب و روغن پالم به شدت افزایش داده است. اخیرا ارمنستان، ازبکستان، اکراین، روسیه، قرقیزستان و رومانی کشور های مقصد برخی از کشورها از جمله، آلمان، امارات، اردن، قطر، عربستان، ایتالیا و هلند برای سرمایه گذاری کشت فراسرزمینی بوده است. از سال ۲۰۱۷ با قطعی شدن روندهای افزایش قیمت جهانی غلات طی یکدهه پیش روی؛ تقاضا برای اجاره اراضی در حوزه اوراسیا رو به افزایش بوده است. بنظر می رسد جریان سرمایه گذاری ها از مقاصد سنتی کشت فراسرزمینی نظیر کنیا، اوگاندا، لیبریا، برزیل، آرزانتین، ماداگاسکار،  سودان، سیرالئون، غنا و موزامبیک به سمت حوزه های جدید تر در آسیای مرکزی،  افغانستان،کامبوج و اندونزی تغییر جهت داده است. خوشبختانه برخی از مهمترین مقاصد کشاورزی برون مرزی در حوزه اوراسیا و در مجاورت ایران قرار داشته و در دیپلماسی غذا و امنیت غذایی ملی  در آینده می توانند در سه حوزه برون مرزی تصرفات آبی(grabbing Water) و تصرفات زمینی(grabbing Land ) و تصرفات سبز(Green grabbing) بصورت قواعد حقوقی اجاره، خرید زمین  یا اخذ امتیاز بهره برداری بسیار نقش آفرین عمل کنند. بر اساس گزارش مرکز پیمایش(Land Matrix) در سال ۲۰۲۱ از میان بیش از ۳۱۰۰ نمونه مطالعات سرمایه گذاری کشت فرا سرزمینی در وسعتی معادل ۸۲ میلیون هکتار معادل ۶۳ میلیون هکتار به ۱۵۷۳ قرارداد بهره برداری منتهی شده که ۳۲ میلیون هکتار در فصل کشت آتی به سطح سبز رسیده اند. نکته قابل توجه، رشد قراردادهای منعقده در آسیا و پیشی گرفتن آن از آفریقا  و حضور پررنگ سرمایه گذاری مستقیم خارجی در عرصه های تولیدی نظیر زمین زراعی،عرصه های باغی، سه مورد عرصه مرتعی، احداث و تقویت ۱۶ مرکز لجستیک، تاسیسات پرورش طیور و دام، اجاره سواحل و حوضچه های پرورش آبزیان و واگذاری حقوق آب زراعی، سرمایه گذاری در دارایی های نامشهود (مانند تحقیق و توسعه، برند، و  و آی پی)  است، که این رشد در اوراسیا بیش از ۱۹ درصد بوده است. در این میان افزایش حضور سازمان های غیر دولتی، صندوق های بازنشستگی، تراست های مالی و شرکتهای چند ملیتی غذایی و سرمایه گذاران نوظهور آمریکایی – اروپایی در فرایند “تولید-صادرات”؛ به تغییرات ژرفی در زنجیره جهانی ارزش غذا، نوآوری ها در لجستیک کشاورزی  و لجستیک معکوس در بازیافت پسماندهای کشاورزی در این منطقه منتهی شده است. حتی پشتیبانی فنی سازمان توسعه اقتصادی اروپا از  زنجیره کشاورزی برخی از مهمترین کشورهای اوراسیا ثبات بیشتری را در مناسبات مالی-تولیدی این دولتها در قراردادهای بین المللی با سرمایه گذاران خارجی داده است.

زنجیره‌های تامین اوراسیا از نظر تعادل تجاری و امنیت غذایی نیز دارای اهمیت الگویی هستند چون به درک نحوه سلوک با شرکتهای چندملیتی، تثبیت عرضه و تقاضا، تثبیت نوسان‌های سالیانه تجاری، تثبیت درآمد تولید‌کنندگان، تنظیم بازار، تشویق تولید و صادرات، کمک به بهره برداران و جذب سرمایه خارجی، تشویق سرمایه‌گذاری، تشویق یا محدود نمودن استفاده از نهاده‌ های خاص کمک می کنند. بنابراین اوراسیا تنها یک پنجره جدید تجاری یا یک هدف واقعی برای کشت برون مرزی ایران با توجه به وابستگی واردات کشور به تولید دانه های روغنی شامل سویا، کلزا، آفتابگردان ، ذرت ، شکر، برنج، گندم ، جو، گوشت قرمز و حتی زراعت چوب محسوب نمی گردد؛ بلکه دریچه ای است برای مبارزه با تحریم، پیوستگی با استانداردهای ( WTO ) محور و انتگره شدن منطقی زنجیره ارزش کشاورزی ملی به “زنجیره ارزش تولید-تجارت جهانی کشاورزی”(GVCs)، انکشاف بازارهای جدید و کشف کریدورهای سبز مطمئن برای حصول به امنیت غذایی ملی؛ که به ایجاد زنجیره تامین داخلی جامع تری کمک میکند. اتصال زنجیره ارزش جهانی کشاورزی از طریق اوراسیا به ایران؛ بواسطه جریان داده های مرزی و بکارگیری فناوری های نوین، از جمله ابر، داده های بزرگ، پلتفرم های دیجیتال، اینترنت اشیا، اتوماسیون و هوش مصنوعی به تحرک بخشی به جریان سرمایه و فناوری، در کشاورزی ایران کمک خواهد نمود و سبب افزایش کارایی و بهره وری، توسعه متوازن و همگون زنجیره ارزش، متناسب با آمایش تولید محصولات و الگوی کشت بهینه، افزایش رقابت‌پذیری، ارتقای تنوع و پیچیدگی صادراتی، توسعه شبکه زیرساخت تجارت فرا‌مرزی و همچنین گسترش همکاری‌های منطقه‌ای منجر خواهد شد. طی سالیان اخیر؛ کشاورزی ایران به دلیل رویه‌های ناکارآمد مرزی، تعرفه‌های بالا و موانع غیرتعرفه‌ای، محدودیت در جریان اطلاعات، و موانع سرمایه‌گذاری مستقیم خارجی (FDI) ناشی از تحریم؛ نتوانسته از مزایای تجارت کالایی در بطن زنجیره ارزش جهانی یا مزیت رقابتی بهره‌مند شوند. لذا استفاده از ظرفیت های اوراسیا با حضور پررنگ روسیه به منزله برخورداری از مواهب مگاپروژه “کمربند اقتصادی جاده ابریشم” و تقارب افزون تر با کنش بین‌المللی چین و مشارکت در شکل‌دهی به یک زنجیره ارزش چین‌محور در محیط ژئواکونومیک اوراسیا و افریقا است. انعقاد موافقتنامه موقت تجارت آزاد( ترجیحی) با اتحادیه اوراسیا یکی از فرصتهای کشــور برای توسعه هدفمند تولید فراسرزمینی و فرصت تجارت خارجی با ظرفیت ۳۰ میلیارد دلاری به شــمار می رود. این مذاکرات که در سال ۹۸ به نتیجه رســید فهرست اعطایی جمهوری اسلامی ایران به اوراسیا شامل ۳۶۰ ردیف کدHS  هشت‌رقمی و فهرست اعطایی اوراسیا شامل ۵۰۲ ردیف کدHS  ده‌رقمی می‌باشد. سال پایه برای کاهش تعرفه سال ۲۰۱۷ تعیین‌شد و چنانچه تعرفه‌های جاری از سال پایه پایین‌تر باشد ملاک تعرفه جاری خواهد بود و میزان تعرفه دریافتی از سقف تعیین‌شده بالاتر نخواهد بود. 

در مورد فهرست اعطایی ایران ۱۳۲کد مشمول تثبیت نرخ تعرفه در زمان توافق (۲۰۱۷) شده است. به این معنا که تخفیف تعرفه‌ای به این اقلام تعلق نمی‌گیرد ولی در نرخ سال پایه تثبیت و در تجارت فی‌مابین مطابق با مفاد موافقت‌نامه در خصوص آن‌ها رفتار می‌شود. در خصوص فهرست اوراسیا نیز ۴۳ کد مشمول تثبیت تعرفه هستند. متوسط تخفیفات تعرفه‌ای از سوی اتحادیه اقتصادی اوراسیا به ایران در ۵۰۲ کد تعرفه ۱۰ رقمی، معادل ۵۷٫۲ درصد و متوسط کاهش قیمت معادل ۳۴٫۹۴ درصد است که از این تخفیفات تعرفه‌ای برای ۴۵۹ کد تعرفه‌ای،  معادل ۶۲٫۵۲ درصد کاهش تعرفه‌ای و ۴٫۳ درصد میانگین کاهش قیمتی و ۴۳ کد تعرفه‌ای، مشمول تثبیت تعرفه هستند. ایران در ۳۶۰ کد تعرفه ۸ رقمی برای کشورهای اتحادیه اوراسیا (بلاروس، قزاقستان، روسیه، ارمنستان و قرقیزستان)، تخفیف تعرفه‌ای در نظر گرفته است. میانگین تخفیفات تعرفه‌ای از سوی ایران به اتحادیه اقتصادی اوراسیا در ۳۶۰ کد تعرفه ۸ رقمی، معادل ۲۲٫۴ درصد و میانگین کاهش قیمت معادل ۶٫۳ درصد است که از این تخفیفات تعرفه‌ای برای ۲۲۸ کد تعرفه‌ای،  معادل ۳۵٫۴ درصد کاهش تعرفه‌ای و ۱۰٫۲ درصد میانگین کاهش قیمتی و ۱۳۲ کد تعرفه‌ای، مشمول تثبیت تعرفه هستند.از طرف ایران یش از ۷۴ قلم کالای مهم در حوزه کشاورزی برای قرار گرفتن در فهرســت تعرفه ترجیحی اوراســیا معرفی شــد. در طرف مقابل نیز بلوک اقتصادی اوراســیا بیش از ۵۳ قلم کالای کشاورزی را معرفی نمود. بررسی حجم تجارت (کل صادرات و واردات) محصولات کشاورزی با کشورهای عضو اتحادیه اقتصادی اوراسیا در طول یکسال پس از اجرای موافقتنامه در مقایسه با متوسط سه سال ۹۵ الی ۹۷ افزایش ۴۵ درصدی داشته است. واردات محصولات کشاورزی طی یکسال ۹۸-۹۹، ۱٫۴۷ برابر صادرات این محصولات به اتحادیه اقتصادی اوراسیا می باشد. لذا جریان تجارت متقارن متوازن نبوده و تراز تجارت کشاورزی با آن اتحادیه منفی است.  در صورتیکه صادرات  ایران به اتحادیه  بعد از اجرای موافقتنامه در مقایسه با متوسط سه سال ۹۷-۹۵  رشد ۹۰ درصدی را داشته است.حجم تجارت در یکسال پس از اجرای موافقتنامه در مقایسه با متوسط سه سال ۹۵ الی ۹۷ با کشورهای فدراسیون روسیه، قرقیزستان و بلاروس افزایش داشته و تراز تجاری نیز طی این دوره زمانی با کشورهای ارمنستان، قزاقستان، قرقیزستان و بلاروس رو به رشد و مثبت بوده ولی با فدراسیون روسیه ۱٫۷ برابر کاهش داشته است. اما با تمام تفاسیر فوق روند پیوستن  طی یکسال اخیر کند بوده است. حدود ۸۱ درصد صادرات اوراسیا به ایران، محصولات کشاورزی به ویژه غلات و ۶۷ درصد صادرات ایران به اوراسیا، محصولات کشاورزی و غذایی به ویژه میوه و خشکبار است. ایران طی مذاکرات سال ۹۸ موفق شده درزمینه صادرات صنعت غذا، انواع میوه‌ها، محصولات گلخانه‌ای و خشکبار ازجمله کشمش، خرما و پسته، آبمیوه و فرآورده‌های شیلاتی ازجمله ماهی و میگو امتیاز مفیدی اخذ نماید و با توجه به فهرست ۱۵ درصدی مجاز به خروج  اقلام از شمول موافقتنامه  و مذاکرات برای کدهای (HS) 6 رقمی جهانی و تعیین زمان برای رسیدن به صفر شدن تعرفه ها (حداکثر طی ۱۸ ماه) و کسب موافقت مجلس محترم تا رسیدن به آبان ۱۴۰۱  و تجارت آزاد با اوراسیا زمان چندانی نمانده است. لذا با توجه به استحکام متن موافقتنامه؛ ماموریت وزارت جهاد کشاورزی باید تشویق بخش خصوصی، ایجاد صندوق اوراسیا، طراحی مکانیزم های ضمانت و بیمه، تشکیل کنسرسیوم های صادراتی، تقویت لجستیک، مالی -بانکی، حقوقی، تشکیل شرکتهای حمل و نقل صادرات محور، تقویت حمل‌ و نقل ریلی و جاده‌ای، همکاری‌های گمرکی، اقدامات فنی فراراه تجارت آزاد و تطابق استانداردها و اقدامات بهداشتی (حفظ نباتات –دامپزشکی)، تخمین تسهیلات لازم برای بخش خصوصی در تاسیس دفاتر تجاری در راستای بالا بردن توان رقابت آنها در بازاراوراسیا، به روز نمودن ساختارهای داخلی  بازرگانی جهت متناسب سازی با فعالیت با اتحادیه اقتصادی اوراسیا، باشد. فعالیت افزون تر در اتحادیه اوراسیا میتواند به روند پیشرفت مذاکرات و فعالیت ها در کشت برون مرزی کمک شایانی نماید. همکاری های گمرکی نظیر ایجاد دروازه مشترک تجاری ایران-اوراسیا، اجرایی نمودن کنوانسیون (RKC)، اعتبارسنجی و شناسایی فعالین اقتصادی مجاز در طرفین موافقتنامه برای ارایه بسته تسهیلات گام های بجای مانده مهمی است. با توجه به اینکه بخش خصوصی در سایر کشورها با استفاده از موافقت‌نامه‌های تجارت ترجیحی فی‌مابین دولت‌ها می‌توانند کالاها و اجناس خود را باقیمت تمام‌شده پایین‌تری روانه بازاری مانند روسیه یا اوراسیا کنند، درحالی‌که بخش خصوصی ایران توانایی رقابت در بازار خارجی را ندارد. بنابراین این موافقت‌نامه می‌تواند بهانه بسیار خوبی برای اصلاح ساختارهای اقتصادی داخلی با نگاه به تجارت خارجی باشد. لذا، فراهم کردن تسهیلات لازم برای بخش خصوصی در راستای بالا بردن توان رقابت آن‌ها در بازارهای منطقه‏ای، می‏تواند مهم‌ترین اقدام در این راستا باشد. روابط با همسایگان حتی در اسناد بالادستی سند ششم و سند اقتصادی مقاومتی نیز مورد تأکید قرارگرفته است. بنابراین در گام دوم انقلاب، وزارت جهاد کشاورزی باید با اتخاذ یک دیپلماسی فعال در حوزه اوراسیا بر محور ژئوپلیتیک غذا ؛ اتصال به زنجیره ارزش جهانی تولید و تجارت محصولات کشاورزی، کاهش فشار تحریم های ظالمانه و تقویت کشت فراسرزمینی برنامه ای منسجم، قوی و با بصیرت راهبردی تدوین نماید وبه‌ منظور بهره‌گیری حداکثری از منافع ضروری است الزامات موردنیاز نظیر تحرک دیپلماتیک در بخش کشاورزی، وسعت بخشیدن به عمق راهبردی مذاکرات آتی به میدان کشت فرا سرزمینی، تنوع‌بخشی به ابزارهای تعرفه‌ای، لجستیک موثر و کارآمد، رعایت استانداردهای جهانی، کیفیت، بسته‌بندی و قیمت رقابتی و هم‌زمان جهت‌گیری تولید صادرات محور با طرح جامع مشخص و … برنامه‌ریزی و پیاده‌سازی شود.




مصایب تغییر پارادایم در بخش کشاورزی کشور؛ توصیه هایی برای آینده

حسین شیرزاد
دکترای توسعه کشاورزی

واقعیت این است که در مقطع زمانی فعلی، “تغییر پارادایم در بخش کشاورزی کشور” علی رغم انباشت مطالبات ذی مدخلان و ذی نفعان و فشار افکار عمومی هم از منظر استراتژیک و هم از نظر تاکتیکی دشوار به نظر می‌رسد.

بزرگترین مشکل برای وزیر جدید کشاورزی تغییر در ساختار ذهنی و عینی رویکردهای جاری در میان کشکولی از برنامه های نخ نما و محدودیت های منابع پایه و “عارضه اقتدارو مشروعیت از دست رفته” است. از این رو با توجه به فشار پیامدهای تغییر اقلیم و گرمایش عرض های جغرافیایی بالا، هر چند اظهارنظر درخصوص تغییر پارادایم از “کشاورزی زمین مبنا” به “کشاورزی دانش محور” ناگزیر به نظر می‌رسد اما مدیریت عملی این تغییر پارادایم یا گذار بسیار دشوار و دردناک خواهد بود.

بخصوص این که مدیریت کلان اجرایی این چرخش را؛ وزارتخانه ای قرار است عهده دارد شود که طی یکسال گذشته بدلیل مدیریت ضعیف و بی اقتدار در راس هرم، سلوک نامطلوب با تشکل ها و اصناف کشاورزی و فقدان برنامه منسجم نه تنها سرمایه اجتماعی و اعتماد متخصصین و بهره برداران جامعه کشاورزی را از دست داده بلکه در حوزه نخبگانی نیز مدیران ارشد و تکنوکرات های مجرب اش با بی احترامی رانده و خانه نشین شده اند و مدیریت های میانی اش هم گرفتار مدیرانی فاقد تجربه و دانش لازم بوده و بطور سنتی طی سه دهه اخیر نیز با بحران نیروی انسانی کارآمد روبرو بوده است.

وزارتخانه ای که طی  ۱۴ ماه گذشته مداوم در چمبره تعویض بی دلیل مدیران، بازی های سیاسی، بحران های مرغ و تخم مرغ ، جوجه و نهاده و دومینوی بی تدبیری ها دست و پا می زند و امکان هر گونه ابتکار در اصلاح امور چه در سطح راهبردی و چه در سطح تاکتیکی را بدلیل تضعیف بنیان های تکنوکراسی از دست داده و با مقاومت‌های جدی در بدنه تشکیلات وزارت جهاد کشاورزی بدلیل رفتارهای غیر حرفه ای هم روبرو بوده است.

تا بدانجا که حتی در خصوص حل موضوعاتی ساده مانند تداخل اراضی، گفتگو با اصناف و تامین و توزیع نهاده های متعارف بخش نیز درمانده شده است.

اما این تغییر رویکرد؛ نیازمند هوشمندسازی فرایندها، مهندسی آمایش تولید بر اساس توان اکولوژیکی پهنه ها، منطقه بندی استان ها به دور از مرزهای جغرافیایی سیاسی هر استان، بلکه برپایه حوزه های آبخیز و آب تخصیصی و اجرای سیاست هایی هم چون تامین مالی بهنگام، جذب منابع و افزایش سرمایه گذاری، کاهش شکاف عملکردی حدود ۶۰ درصدی، تعدیل روند تغییر کاربری ها، مدیریت پسماند و تعدیل ضایعات با مکانیزیم لجستیک معکوس، افزایش بهره وری آب و حرکت به سمت تغییر الگوی مصرف بهینه است و اگر این سیاست ها اجرایی نشود، بخش کشاورزی؛ با تدوام اثرات زیانبار ناشی از استهلاک شدید منابع (خاک، آب و جنگلها و مراتع) در تعارضات سیاسی و اجتماعی، موضوع تولید و امنیت غذایی به شدت آسیب خواهد دید.

سیاست پایداری توامان تولید با افزایش بازدهی اقتصادی بهره برداری آب در کشاورزی، بدون تسهیم قدرت با بخش خصوصی، و واگذاری امور به تشکل ها، نهادهای تخصصی و گفتگوی ملی با جامعه بهره برداران کشاورزی، در کنار ابزارهایی مانند ایجاد ظرفیت های جدید در تولید، فشرده سازی اکولوژیکی، غنی سازی گنجینه توارث ژنتیکی، طراحی نوین برای اراضی نوآباد، سامانه های گرمسیری، دگرگونی در نظام تات، تعدیل پراکنش و خردی اراضی به کمک برنامه یکپارچه سازی و تغییر در اندازه قطعات، توسعه سیستم های خاک ورزی و زراعت حفاظتی، دگردیسی بنیانی در نظامات بهره برداری کشاورزی بویژه طیور و دام و بهره برداری از ساز و کارهای بدیل تامین علوفه، اصلاح الگوی کشت با اولویت گیاهان با نیاز آبی پایین تر، تغییر در تقویم کشت و دگرگونی رادیکال در نظام باغبانی (با وجود وابستگی شدید به بذور هیبرید و نهال مرغوب) کشور امکان پذیر نیست.

از این روی، باید پذیرفت که در موقعیت فعلی و با آسیب شناسی(پاتولوژی) مجملی که ذکر آن رفت، پیروی از نسخه های پزشکانه (برای مدیکالیزه نمودن) پیکر بیمار کشاورزی کشور و ارایه نسخه های قدیمی”مهندسانه” ؛ دیگر جواب نمی دهد.

لذا برای رسیدن به حکمرانی پایدار منابع تولیدکشاورزی؛ تیم مدیریتی جدید با بحران هایی در یکسال آتی درگیر خواهد بود که علاوه بر مشروعیت و مقبولیت نزد گروداران بخش کشاورزی، برای تامین ۱۵۰ میلیون تن محصول، نیازمند نوعی “اقتدار اطمینان بخش”، جهت باز تولید سرمایه اجتماعی و بازگرداندن اعتماد زایل شده به جامعه کشاورزی است.

برای اتخاذ رویکردی جدید و پیگیری رشد حداقلی ۷ درصدی؛ نیازمند نگاه ویژه به کشت فراسرزمینی، ظرفیت سازی های نو، توانمند سازی انسانی ذیل “نظام نوآوری باز” و بسته کمکهای حمایتی کاهش ریسک، هدفمندسازی یارانه های کشاورزی، کاهش نرخ سود تسهیلات تولید، سرمایه‌گذاری‌ دانش بنیان ریسک پذیر، بهبود تراز تجاری بخش از طریق دوری از خام فروشی، الگوی کشت جدید متناسب با تغییرات اقلیمی حادث شده، توسعه ابزارهای نوین مالی کشاورزی، توسعه مکانیزاسیون بکمک ابزارهای لیزینگ و بازار بدهی، تجاری سازی یافته ها، و نهایتا مشارکت کنسرسیومی بخش خصوصی برای پایداری اشتغال مولد، ثبات در قیمت محصولات وکاهش تدریجی وابستگی ها به بازارهای بین المللی میباشیم.

به نظر می رسد کلیه شرکتها و سازمانهای تابعه وزارت جهاد کشاورزی درگیر مسئله تنظیم بازار باید ضمن ارتباط و تعامل جدی با بورس کالا؛ کار نوسازی مناسبات تولید، کشت قراردادی(سفارشی)، مدرن سازی بازار کشاورزی را از طریق استانداردسازی کالا، انبارش و تبدیل آن به اوراق بهادار با جدیت پیگیری نمایند تا قابلیت ایجاد ابزارهای مالی نوین به نام گواهی سپرده کالایی یا “کالای استاندارد تحت کلید” و حضور بیشتر شرکتهای بورسی کشاورزی در بورس اوراق بهادار جهت تامین مالی مبسوط فراهم آید.

در حال حاضر نهادهای درگیر در تولیدکشاورزی ایران از ظرفیت یادگیری پایینی برای سازگاری و مواجهه با تغییرات اقلیمی و مشکلات منابع آبی برخوردارند. این در حالی است که حکمرانی پایدار کشاورزی نیازمند تغییر درمناسبات نظام های بهره برداری کشاورزی، سیستم سرمایه گذاری مطمئن و تامین منابع مالی-پولی، و دگرگونی رژیم موجود مدیریت زنجیره ارزش حلقه های پسینی و پیشینی کشاورزی دارد. این دگردیسی میتواند تغییر در سیستمی از قواعد، فرآیندهای تصمیمگیری ، بودجه و برنامه ها، رویکردها، اقدامات و استراتژی های اثربخش باشد.

بنابراین، دیگر دوران مدیریت با تغییرات اندک و در محیط های نسبتاً با ثبات در بخش کشاورزی ایران به سر آمده و باید جای خود را به رهیافت هایی جسورانه و مدیرانی تحول خواه در گام دوم انقلاب بدهد که نه تنها ماهیت  سینرژیک و پیوسته دارند بلکه تغییرات و دگرگونی های چند گانه نیز باید بطور همزمان در زیر بخشهای کشاورزی و بخش های مرتبط مدیریت شوند.

از سویی؛ پراکندگی مدیریتی یکی از چالشهای بزرگ در برابر برنامه های تیم مدیریتی جدید به شمار می آید، چون قسمت عمده ابزارهای مدیریت زنجیره ارزش کشاورزی بین وزارتخانه های “صمت، اقتصاد، جهاد کشاورزی و نیرو” تسهیم شده است که البته مهمترین ابزار، تنظیم قواعد و مناسبات بازاری است که در صورت عدم دسترسی مدیران بخش کشاورزی به کلیت این ابزار، کلیه تلاشهایی که در مدیریت تولید صورت می گیرد با واردات سوداگرانه (وسوسه آربیتراژ) در بازار محصولات به هدر خواهد رفت که امید است با بازگشت به نص قانون انتزاع و تشکیل ستاد تنظیم بازار کشور برطرف گردد.

طی ماه های آتی وزارت جهاد کشاورزی درگیر مسایلی خواهد شد که عمده آنها از به هم ریختگی سامان وزارتخانه طی ۱۴ ماه گذشته نشات میگیرد. بحران هایی مانند گرانی جوجه یک روزه، واردات مرغ به میزان حداقل ۱۰۰ هزارتن، واردات ۱۲۰ هزارتن گوشت قرمز ، واردات ۳۰ هزارتن تخم مرغ( شهریور تا آبان ماه)، افزایش واردات جو به میزان ۵  و نیم میلون تن، افزایش واردات برنج به میزان ۲ میلیون تن، افزایش واردات گندم به میزان ۷ تا ۸ میلیون تن، افزایش واردات ذرت به میزان ۱۱ میلیون تن، واردات حداقل  ۳۰۰ هزار تن  بذر گندم، و کنجاله سویا  ۲ و نیم میلیون تن، دانه های روغنی ۴ میلیون تن، و حدود یک میلیون تن یونجه روبروست( حدود ۲۴ میلیون تن نهاده دامی).

واردات انواع لیزین، میتیونین، تریپتوفان، انواع اسید آمینه های ضروری، انواع ویتامین ها، کود، سم و بذور هیبرید معادل ۶۰۰ میلیون دلار؛ که این فهرست سرجمع معادل ۱۸ تا  ۲۵میلیارد دلار ارزبری دارد.

طرفه اینکه این حجم از واردات نیازمند یک تیم بازرگانی حرفه ای متخصص و آگاه در بخش کشاورزی دارد که به اندازه انگشتان یک دست هم در وزارت کشاورزی حضور ندارند.

همچنین با توجه به عدم تامین سرمایه گذاری لازم با “سندرم تشدید استهلاک در ادوات و منابع تولید و کاهش نرخ رشد سرمایه ثابت” روبرو هستیم که اثرات نامطلوبی بر بهزراعی، بهنژادی و نوسازی و بهره وری تولید خواهند گذارد.

همچنین به مبلغی بیش از ۴۴ هزار میلیارد ریال تسهیلات برای حمایت از تولید محصولات استراتژیک مثل گندم و دانه‌های روغنی و ۱۵۰ هزار میلیارد ریال تسهیلات شرکتهای تابعه مورد نیاز است.

تامین چنین منابعی علاوه بر منابع بودجه ای دولت، تسهیلات تکلیفی بانکها برای خریدهای حمایتی، توافقی و تضمینی و کمکهای حاکمیتی صندوق توسعه ملی به تامین منابع مالی بخش خصوصی، هدایت هدفمند اعتبارات توسط بانک کشاورزی و تغییر ساختار اساسی در صندوق توسعه حمایت از بخش کشاورزی و ایجاد خط اعتباری برای شرکت‌های تأمین کننده سم و کود به مبلغ ۱۲ هزار میلیارد ریال، خط اعتباری ویژه طرح‌های اولویت دار بخش کشاورزی (آبیاری تحت فشار، مکانیزاسیون، ماهی قفس) و خط اعتبارات زنجیره های تکمیلی و فرآوری و تبدیلی به مبلغ ۵۰ هزار میلیارد ریال نیاز دارد.

اصولا حوزه جذب منابع و سرمایه گذاری (چه داخلی و چه خارجی) از بخش های بلاتکلیف و تعطیل وزارت جهاد کشاورزی محسوب شده و نه تنها متخصص لازم در این زمینه نداریم بلکه تکلیف فاینانس ها ( از بانکهای چینی و..)، یوزانس ها، استفاده از خطوط اعتباری خارجی مثل بانک توسعه زیرساخت آسیایی، بانک توسعه اسلامی و….مشخص نیست.

در کنار این حجم از منابع فراموش نکیم که حوادث غیرمترقبه سالانه ۱۴ هزار میلیارد تومان خسارت به کشاورزان وارد می کند که در وانفسای رکود کویید- ۱۹ صندوق بیمه در بهترین شرایط قادر به پرداخت حتی ۲۰۰۰ میلیارد تومان خسارت بیمه شده به کشاورزان نیست.

البته جبران خسارات نیز نیازمند بسته حمایتی ویژه ای است. بی تردید بحران گرد و غبار(ریزگردها) نیز طی ماههای آتی گریبانگیر بخش کشاورزی خواهد شد که برای مهار آن نیاز به رای زنی جهت کسب اعتبارات خاص حاکمیتی خواهیم داشت. با شرح مختصری که در این گزارش مجمل آمده، باید از روش های عقلایی و منطقی تری جهت گزینش مدیران جدید وزارت جهاد کشاورزی بهره برد و برنامه های ارایه شده را با دقت بررسی کرد و مسئولانه به چیدمان یک تیم مدیریتی متخصص، دانا، جوان و پاسخگو در ماه های پیش روی؛ مسئولانه فکر نمود.




دولت جدید و چالش زنجیره های ارزش در امنیت غذایی ایران

دکتر حسین شیرزاد
دکترای توسعه کشاورزی

اگرچه کشاورز ایرانی دیر زمانی است که وارد دوره تاریخی آنتروپوسن (تغییرات اقلیمی ناشی از فعالیت­های انسانی) شده و کشاورزی به عنوان عمده ترین محرک تغییر؛ از طریق فشارهای انسانی به محیط زیست، اکوسیستم‌ها و محدودیت منابع پایه را به سطوح بالاتر از اکوسیستم رسانده است، اما به نظر می‌‎رسد، چهار سال پیش روی به دلیل پدیده “درهم آمیختگی” و انباشت بحران های آبی-خاکی، خشکسالی، رشد استهلاک ، فقدان سرمایه گذاری مکفی، تغییرات اقلیمی، ورشکستگی آبی، و بحران دشت ها سال های بسیار مهمی در تاریخ کشاورزی ایران و اکوسیستم امنیت غذایی کشور خواهد بود و این در حالی است که برنامه های در دسترس از لحاظ ساختار و محتویات، تفاوت چندانی با سال‌های گذشته نداشته و به نظر نمی‌رسد که ادامه این رویکردها و سیاستهای متعارف بتواند به تدوین برنامه متفاوت و کارآمدتری برای تحول شرایط  امروزین بخش کشاورزی کشور منتهی شود.

لذا، در حال حاضر، ضرورت تغییر پارادایم در سیاستگذاری و برنامه ریزی بخش کشاورزی بیش از هر زمان دیگری احساس می گردد. لذا، اتخاذ تصمیماتی سخت و رویکردی پاسخگو که بتواند بواسطه درک “سیستم پیچیده حکمروایی در کشاورزی کشور” ؛ آسیب پذیری را کاهش و انعطاف پذیری را در زمینه تعدیل کثرت صورتبندی و تنوع ریسک و عدم قطعیت ها ، افزایش دهد و بکمک پایین نگه داشتن ردپای بوم‌شناختی با سامانه های بیوفیزیکی، فنآوری و اجتماعی- اقتصادی تعامل سازنده ای داشته باشد؛ از امهات گفتمان جدید می باشد.

مسئله آن است که مدیریت جدید وزارت جهاد کشاورزی قرار است با فهم “تاب آوری نازل منابع و ظرفیت های مستهلک تولید” در پهنه ای حدود ۶ میلیون هکتار دیمزارها، و اندکی بیش از ۸ میلیون هکتار اراضی فاریاب  و معادل ۸۶ میلیارد مترمکعب در سال آب تخصیصی با راندمان آبیاری ۳۸ درصد (حدود ۲۸ درصد اضافه برداشت) بخش کشاورزی را مدیریت نمایید و این تاب آوری بسیار شکننده است زیرا حدود ۹۰ درصد از تولیدات گیاهی کشور در اراضی فاریاب به عمل میآید.

از سوی دیگر عمده اراضی زراعی و باغی کشور مشکل کمبود مواد آلی خاک داشته، حتی بیش از نیمی از خاک اراضی کشاورزی کشور ماده آلی کمتر از نیم درصد دارد و بیش از ۲۵ درصد از عرصه ها مشکل شوری خاک دارند.

به طور میانگین دو میلیارد تن در سال فرسایش خاک در کشور داریم بعبارتی میزان فرسایش خاک در ایران ۱۶.۷ تن در هکتار است که چهار برابر میانگین جهان است.

در سطح تمامی دشت‌های زراعی کشور با افت و کسری مخزن سفره‌های زیرزمینی روبه‌رو هستیم. حدود ۷۶۶ هزار چاه فعال در عرصه کشاورزی داریم که ۳۸۵ هزار مورد آن غیر مجاز است.

در یک دهه اخیر کاربری بیش از ۱ میلیون هکتار از اراضی کشاورزی و باغی کشور تغییر کرده که حدود ۲۰۰ هزار هکتار آن غیرمجاز بوده و طی سه دهه بیش از ۱۵ درصد از اراضی کشاورزی کشور کاهش یافته و به شهرها، صنایع و غیره ملحق شده است.

کشور ۸۵ میلیونی ایران در سال نیاز به ۱۵۲ میلیون تن مواد غذایی نیاز دارد که از این میزان حدود ۱۳۲ میلیون تن را تا کنون توانسته تولید نماید. بنابراین کشور با کمبود ۳۴ میلیون تن محصولات غذایی روبروست.

البته در برخی از رشته های تولیدی نیز در برخی از سالها با مازاد تولیدی معادل ۱۴ میلیون تن روبرو هستیم که عمدتا صرف صادرات می شود. بطور کلی ۷ قلم از ۱۰ قلم عمده واردات کشور را محصولات آماده مصرف کشاورزی تشکیل می دهند.اما عرضه نامناسب محصولات تولیدی بدلیل فقدان باراندازهای مدرن، حضور کم رمق استارتآپ ها، فقدان شبکه حمل و نقل تخصصی و کارگوی کشاورزی، ناکارآمدی شبکه توزیع سنتی، و در آخر الگوهای نادرست مصرف در کنار دو پدیدهء دسترسی فیزیکی به غذا و توان اقتصادی خرید غذا در کنار لجستیک غذا( نگهداری، ذخیره سازی، استاندارد و مقررات، رگولاتوری باقیمانده سموم و تحقیقات غذا) از  بغرنجی هایی هستند که سیاستگذار باید بتواند بطور جدی بدان بیاندیشد.

نظام های بهره برداری از کشاورزی(فاقد حد نصاب های اقتصادی و فنی)  بطور کامل به حال خود رها شده اند و متولی ندارند. و تا تکلیف شیوه های تولید و نظام بهره برداری های متنوع در کشاورزی ایران مشخص نگردد از تولید رقابتی خبری نیست.

الگوی کشت با وجود عدم تحویل حجمی آب به بهره‌برداران در زمان و مکان مورد نیاز و عدم برنامه‌ریزی فرابخشی در کشور در راستای مدیریت جامع حوزه‌های آبخیز تقریبا نقشی در تولید بازی نمیکند و الزامات قانونی تولید مسئولانه فراهم نیست.آمایش تولید استانی بصورت غریزی و عرفی وجود دارد و عمدتا متناسب با توان اکولوژیکی سرزمین نیست. برای امنیت غذایی کشور راهی به غیر از برنامه ریزی جامع و هدفمند برای کشت فراسرزمینی وجود ندارد.

البته حرکت به سمت تولیدات کارخانه ای کشاورزی  یا زراعت کارگاهی (بدون خاک، حداقل آب و محصول سالم) بدیل خوبی است. طی سه دهه همواره تراز تجاری بخش کشاورزی به دو دلیل واضح همواره منفی بوده است یکی بدلیل سیطره واردات و دست بالای واراداتچی ها در اقتصاد سیاسی کشاورزی مملکت ، دوم ارزش افزوده پایین محصولات صادراتی بخاطر خام فروشی؛ چون سیاستهای ما فاقد برنامه جامع ایجاد پالایشگاه های محصولات کشاورزی است و فهمی از پالایشگاه غلات و پالایشگاه گیاهان دارویی(با وجود ۸۰۰۰ گونه گیاهی موجود در کشور که ۲۰۰۰ گونه اش ویژه فون و فلور ایران است) یا پالایشگاه شیر و محصولات لبنی نداریم. از ایجاد ارزش افزوده بیشتر و صادرات فراوری شده عاجزیم.

مروری بر ۶ زنجیره ارزش مطرح بین المللی در ساختار کشاورزی کشورهای جهان و مقایسه تطبیقی آن با کشاورزی کشور نشان می دهد که ایران در “زنجیره پروتئین و تولید گوشت قرمز” ، وابستگی قابل توجهی دارد. ساختار مونتاژی-جزیره‌ای صنعت طیور و موانع قانونی موجود برای توسعه زنجیره‌ها و اینکه تولید گوشت مرغ به میزان ۸۰ درصد وابسته به نهاده های وارداتی است .درکنار نیاز کشور به واردات گوشت قرمز  که حدود ۹۵۰ هزار تن می باشد.

همچنین ﻣﺤﺪودﻳﺖ ﺗﻮﻟﻴﺪ ﮔﻮﺷﺖ ﻗﺮﻣﺰ با توجه ﺑﻪ ﻣﺤﺪودﻳﺖ ﻣﻨﺎﺑﻊ آﺑﻲ و ﺗﺨﺮﻳﺐ ﻣﺮاﺗﻊ، در کشور این زنجیره را در چمبره محدودیت ها قرار داده است.

در “زنجیره غلات”؛ اگرچه در تولید گندم و برنج با مدیریت مناسب به خودبسندگی رسیده ایم اما در تولید جو، گندم دامی و ذرت وابسته ایم و به واردات حدود ۲۱ میلیون تن علوفه به ارزش تخمینی ۷ میلیارد دلار نیازمندیم. در “زنجیره لبنیات” ، کشور مشکل چندانی وجود ندارد ، اما در “زنجیره روغن و چربی” ، هم در الگوی ملی مصرف مشکل داریم و هم در الگوی کشت و در تولید دانه های روغنی مانند کلزا و سویا با واردات سالیانه یک و نیم میلیون تن  تا مرز ۸۸ درصد وابسته ایم. در ذخیره سازی روغن نیز یکی از معضلات ما حجم مخازن است بگونه ای که عمده مخازن ما ۱۰ هزارتنی بوده و فقط ۶۰۰ هزارتن از مخازن  کشور ۲۰ هزارتنی می باشد. در “زنجیره قند و شکر” ، جدای از آنکه در الگوی مصرف مشکل داریم در تولید نیز به دلیل رقابت میان کشتهای جایگزین و عدم تدوین بنیان های حقوقی و عملیاتی گشاورزی قراردادی بسیار ناپایداریم. نهایتا، در “زنجیره میوه، سبزی و صیفی” نیز اگرچه بخوبی و با استانداردهای بین المللی تولید میکنیم اما جریان عملیاتی زنجیره سبزی-صیفی و میوه از مشکلات حادی در رنج است و در برداشت صحیح، نوع بسته بندی، بازاریابی ، بازاررسانی و کنترل ضایعات  به شدت ناتوانیم.

مجموع ضایعات بخش کشاورزی کشور با احتساب ۲۸ درصدی تلفات معادل ۳۰ میلیون تن است که معدل ۲۴ درصد از کل سطح زیر کشت کشور و ۳۲ درصد از کل آب تخصیص داده شده به بخش کشاورزی را دربرمی گیرد و معادل غذای ۱۸ میلیون نفر است.

حآلا اینکه برای تبدیل ضایعات به علوفه هیچ کار منسجمی صورت نگرفته است.  طی دو سال گذشته کمبود ارز بدلیل تحریم های ظالمانه؛ شوک های مقطعی به تولید کشاورزی وارد نموده است. وابستگی ارزی در زمینه های خرید لیزین، میتیونین، تریپتوفان، پروبیوتیک ها ، تولید انواع ویتامین ها ، واکسن ها بطور متوسط ۶۵۰ میلیون دلار میباشد که با اندکی مشارکت و همکاری بخش خصوصی با دولتی قابل رسیدن به خودکفایی و ساخت در داخل میباشیم.

در زمینه واردات سموم و آفت کش ها هم بطور متوسط سالیانه ۲۵۰ میلیون دلار نیاز ارزی داریم.همچنین با تخمین  میتوان گفت که واردات کلیه کالاهای اساسی حدود ۱۲ میلیارد دلار ارز نیاز دارد. بنابراین بخش کشاورزی نیازمند مشارکت پرقدرت نهادهای بخش خصوصی در این حوزه میباشد.

از اوایل دهه نود، کشاورزی با افزایش قیمت تمام شده محصولات مهم کشاورزی و از دست دادن مزیت نسبی تولیدات داخلی بدلیل پایین بودن بهره‌وری شیوه های تولید و عوامل تولید روبرو شده است. نظام تحقیقات کشاورزی ناکارآمد همراه با عدم کفایت یافته‌های علمی تکنولوژی و فناوری‌های عرضه شده به بخش توام با پایین بودن کیفیت کالاها و نهاده‌های مورد نیاز تولید، پایین بودن درآمد بهره برداران بخش کشاورزی و عدم امکان ایجاد پس انداز  جهت توسعه فعالیتهای آتی در کنار تاثیرپذیری شدید بخش کشاورزی از سیاستهای اقتصادی (مالی و پولی) مزیت های رقابتی در تولید را کاهش داده اند.

نظام مزیت دار باغبانی ایران به دلیل وجود باغات غیراقتصادی، سنتی با ارقام نامناسب (پائین بودن بهره‌وری و بالابودن هزینه تولید)،کمبود ارقام و پایه‌های تجاری سازگار با مناطق مختلف کشور و مناسب فرآوری، نبود شبکه رسمی توزیع نهال سالم و کمبود تشکل‌های خصوصی دانش بنیان در فرآیند تولید، ناکافی بودن نتایج طرح‌های تحقیقاتی و مطالعاتی کاربردی و فراهم نبودن زیرساخت‌ها و نرم افزارهای تخصصی جهت توسعه صادارات مازاد، کم توجهی به ایجاد برندهای ملی جهت حضور در بازارهای بین‌المللی، فقدان ساماندهی تولید( توسعه نیافتگی تشکل‌های تخصصی) و عدم ایجاد ارتباط مستقیم بین تولیدکنندگان و بازار و عدم دسترسی به بازارها و مجامع بین‌المللی و پائین بودن سطح دانش فنی باغداران و حضور ناکافی نیروهای متخصص در فرآیند آموزشی- ترویجی و بالا بودن سود و کارمزد تسهیلات بانکی (سرمایه‌ای و در گردش) روزهای سختی را سپری میکند.

در دام و طیور نیز مسایل مبتلا به وجود دارد. قاچاق بی رویه دام از مرزهای کشور، فقدان کیفیت و رعایت استاندارد قابل رقابت محصولات دامی با بازار جهانی، وجود آلودگی‌های دامی و بازاریابی محصولات در کشورهای همجوار و سایر کشورها، عدم تناسب و کمبود زنجیره های تولید شیر و گوشت بر پایه جمعیت و واحدهای دامی کشور ،نوسان شدید قیمت نهاده‌های دامی، بی قدرتی تشکلهای درگیر تامین نهاده و کارخانجات، عدم تأمین به موقع دارو و واکسن جهت پیشگیری از بیماری‌های فصلی، محدودیت در تولید علوفه به علت خشکسالی سال‌های اخیر، کاهش بازدهی مراتع تکمیل ممیزی مراتع و افزایش مراتع فقیر، ناکافی بودن تعداد کشتارگاه‌های نوین و منطبق با استانداردهای روز دنیا، کمبود وگرانی نهاده‌های ذرت و کنجاله سویا و نگرانی مرغداران جهت تأمین دان مورد نیاز،مستهلک بودن تاسیسات و تجهیزات بخش قابل توجهی از واحدهای پرورشی و بهره‌وری پایین، مداخلات قیمتی غیر منصفانه تنظیم بازار، عدم حمایت‌های لازم وزارت نفت در راستای گازرسانی به واحدهای مرغداری و ایجاد ظرفیت تولید بیش از نیاز کشور در بخش طیور از عارضه های جدی در این زیربخش محسوب میشوند.

در شیلات نیز دچار مشکلاتی از نیمه دهه نود شده ایم. کاهش شدید ذخایر در نواحی ساحلی بهره­گیری صیادان از روش­های مخرب صید توام با صید قاچاق و خارج از فصل، عدم توفیق کافی در صید گونه ­های کمتر برداشت شده یا برداشت نشده، اقتصادی نبودن صید به ویژه در استان­های شمالی کشور،کمبود منابع اعتباری زیر بخش شیلات، عدم بهره ­گیری کامل از زیر ساخت­های موجود آبزی‌پروری، عدم بهره­گیری کافی از منابع آبی موجود کشور و عدم تحقق شاخص‌های بهره‌وری در آبزی‌پروریاز مشکلات این حوزه به شمار می روند.

کشاورزی ایران با عبور از شیوه تولید سنتی؛ فاقد برنامه جامع یا نقشه راه استراتژیک؛ در میانه کشاورزی بهره ور(نسل دوم) با کشاورزی دقیق(نسل سوم) دست و پا می زند و در حالی که جهان در حال آزمون نسل چهارم کشاورزی یا کشاورزی هوشمند میباشد، کشاورزی ایران همچنان با بحران سرمایه و تزریق هدفمند منابع مالی روبروست.

این کشاورزی فاقد شرکتهای بزرگ متصل به زنجیره های ارزش جهانی و فاقد توان استفاده از ابزارهای جدید مالی، جوینت ونچرها و مشارکتهای کنسرسیومی، امکانات بازارسرمایه، صندوق های سپرده کالایی، صندوق های مخاطره پذیر کشاورزی، مزیت های بورسی و بازار بدهی هاست.

بدون سرمایه گذاری مطلوب اختراعات، اکتشافات، دانش فنی،  فنآوری ها و نوآوری ها قوام نمی یابند “تکنولوژی های جاری” رو به استهلاک می روند و امکان استفاده از “تکنولوژی های آینده ساز” مانند اقتصاد آب محور، تولیدمیکرو جلبک ها، حشرات مفید،تراریخته های غیر مضر و قانونی،گوشت مصنوعی،آکوآکالچر و مزارع دریایی از دست می رود. ایران عزیز ما به زودی به جمعیت یکصد میلیونی نزدیک میشود؛ خیلی دیر نیست.لذا باید برای امنیت غذایی کشور به دنبال افکار تازه، راهکارهای نو و بدیل های جایگزین و منطقی گشت.




تاسیس مرکز ملی بازاریابی کشاورزی ایران ، برون رفت از وضعیت بی نظمی رابطه “تولید – بازار” در بخش کشاورزی

دکتر حسین شیرزاد؛ کارشناس توسعه کشاورزی و مدیرعامل سابق سازمان مرکزی تعاون روستایی ایران؛ در اولین نشست بررسی وضعیت بی نظمی رابطه “تولید – بازار” در بخش کشاورزی گفت: پس از اجرای اصلاحات ارضی طرح های توسعه ای متفاوت و متعددی در نواحی روستایی کشور به اجرا گذاشته شد. نخستین طرحی که بارقه ای از جلب مشارکت روستاییان را در قالب نهادهای تازه تاسیس با خود داشت، تعاونی های تولید روستایی بودند. تجربه اجرای برنامه های تعاونی کردن تولید کشاورزی در کشور، با وجود درس های متفاوت و متنوع و موفق آن در سایر کشورها، تجربه برنامه های تمام گرایانه و توتالیتر “از بالا به پایین” و بی توجه به ویژگیهای اقتصادی اجتماعی و روانی – فرهنگی روستائیان و توامان با استفاده نوعی فشار نظامی(میلیتاریستی) در زمان اصلاحات ارضی بوده است. بطوریکه حتی هم اکنون نیز با وجود گذشت سالیان دراز، اکثر روستائیان انگاره مراکز خدمات روستایی و “بازوی دولت در روستا بودن” را از سازمان تعاون روستایی و “تعاونیهای تولید روستایی” به یاد دارند. پس از اصلاحات ارضی با شکل گیری دولت رانتی، اثربخشی مازاد ملی نفت در شکل گیری پیکربندی تازه ای از فضای نظامات بهره برداری کشاورزی مؤثر بوده است. از دهه هفتاد دگرگونی های شهری به وسیله تولید ساختارهای جدید شرایط جذب، جریان و انباشت نابرابر مازاد در شبکه روستایی-شهری را فراهم آورده و بدین سان به اشکال جدید ناموزونی در آمایش تولید کشاورزی دامن زده است به شکلی که امروزه در کانون های تولید و قطب های کشاورزی کشور بصورت جریان مازاد تولید یا تولید اضافه بر نیاز بازار داخل؛ خودنمایی میکند.

شیرزاد در ادامه به شیوه مداخله گری نادرست دولتی در این رابطه اشاره داشت که پیامدهای ویژه ای را بدنبال داشته، بعقیده وی،عارضه اول این مسئله اختلال در مدیریت عرضه محصول، مدیریت تقاضای محصولات، مدیریت اطلاعات ، مدیریت پول و نقدینگی و مدیریت جریان محصولات از روستا به مراکز شهری و در نهایت ضعف میادین میوه و تره بار و عدم تطبیق تقاضای بازار و عرضه توسط تولید کنندگان بوده است. عارضه دوم، تبلور اداراکی و رواج حس روانشناسی اجتماعی ویژه ای در جامعه مولد روستایی کشور است که بقاء خود را در وابستگی به دیوانسالاری دولتی احساس می کند چنانکه انتظار دارند تا همه کاستی های تاریخی “تولید-بازار” باید با مداخله «دولت» از طریق خریدهای توافقی، تضمینی، حمایتی و… حل و فصل شود. از این روی متاسفانه جامعه تولیدکنندگان روستایی و حتی ساکنین سکونتگاههای روستایی در موقعیتی دو گانه «متوقع – ناراضی» از یکسو و «احساس بی قدرتی و بی پناهی» در برابر نیروهای بازاری و فشار خردکننده منطق سرمایه داری و بازی حاشیه های غیرمتقارن سود؛ از سوی دیگر، قرار میگیرند. متاسفانه ما میراث دار سیاستهای دولت از اواخر دهه چهل هستیم. دولت ها در دهه ۵۰ با اتکا به درآمد فزون یافته نفتی با پرداخت یارانه هایی مثل ماشین آلات ارزان قیمت، نهاده های کم بها، عدم دریافت حقابه، خریدهای تضمینی برخی محصولات، بدون رویکرد بنیادی به مسئله تولید-بازار و به دلایل سیاسی در تشدید این حس روانشناختی نقش داشتند و به نقش مردم در ایجاد نهادهای پرقدرت” تولید- بازار محور” در مناطق روستایی توجه نمی شد. این در حالی است که یکی از مهمترین و برجسته ترین ویژگیهای “تعاونی کردن تولید” افزایش میزان مشارکت پذیری و ظرفیت خودگردانی روستائیان است که در عرصه اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی تعاونی ها ظاهر می شود. به عبارتی، نهادهای مشارکتی به عنوان عرصه ای اقتصادی اجتماعی، سیاسی و فرهنگی، علاوه برکارایی اقتصادی و بهینه سازی تولید کشاورزی، همچون نهادهای “مدنی – اجتماعی” جامعه روستایی را به لحاظ اجتماعی فرهنگی و حتی نهادهای بازاری رشد داده و بنیادین ترین پیش شرط توسعه پایدار “یعنی آگاهی فضایی” را فراهم می‌آورند. به جرات میتوانم بگویم که از نظر من در هیچ برهه تاریخی “تولید در مناطق روستایی” کشور به شیوه تعاونی انجام نگردیده و بیشتر اشکال خدمات تولید به شیوه تعاونی داشته ایم. چون ضعف نهادی و فقدان عنصر آگاهی فضایی مانع از انجام و شکلگیری آن می شده است. من به اصلاح نظام حکمروایی در این حوزه اعتقاد تام دارم. در واقع، مناسبات و کارکرد این نهادها، می تواند حوزه وسیعی از هدایت منابع محیطی، توسعه انسانی، توسعه اقتصادی و ارتقاء جریان کالا و نقدینگی را در برگیرد.با توجه به کارکردهای بالقوه نهادهای تعاون روستایی و همچنین با عنایت به نابسامانی در مدیریت منابع محیطی و شرایط نامناسب توسعه انسانی، اقتصادی و فرهنگی در جامعه روستایی کشور، توجه به نهادسازی، در معنای واقعی آن، و ارتقاء آن به یک نهاد اجتماعی می تواند بسیاری از معضلات “تولیدی-بازاری” موجود در جامعه روستایی کشور را مرتفع سازد. شبکه های توزیع و زنجیره های تامین نهاده-محصول و خدمات یکی از حساسترین فرایندها و چرخه های مهم  مرتبط با ارتقای معیشت بهره برداران و رفاه عمومی مصرف کنندگان شهری است. از نکات کلیدی و اصلی موجود در قضایای بازار کشاورزی کشور تاکید بر ایجاد ساختاری نوین  بنام ” مرکز ملی بازاریابی کشاورزی ایران”، به عنوان مجموعه ای جدید و با کارامدی بالا در ساختار نظام توزیع محصولات کشاورزی در کشور به کمک شبکه تعاونی هاست. با توجه به بوروکراسی و فرایندهای پیچیده اداری حاکز بر بخش دولتی و لزوم پویایی، انعطاف پذیری و واکنش سریع” مرکز ملی بازاریابی” نسبت به تغییرات بازار، مرکز ملی بازاریابی بایستی به عنوان یک مجموعه جدا از دولت و در چارچوب یک نهاد فعال در بخش خصوصی راه اندازی شود. اساساً هدف از ایجاد هر سازمان یا بخش بازاریابی، ان است که استراتژی های بازاریابی را طراحی و تدوین نموده و با بهره گیری از ابزارهای نوین بازاریابی و بازارسنجی به توسعه بازار و نواوری در محصولات کشاورزی، برندسازی کالاهای ملی، ایجاد شبکه های توزیع،آموزش، تبلیغات، تکمیل زنجیره تامین کالا، ارتباطات بازاریابی و ایجاد خوشه های توزیع بپردازد. از سوی دیگر شرکتهای حمل و نقل محصولات و سردخانه و انبارها نیز بر شبکه تهیه و توزیع محصولات کشاورزی در کشور تاثیرگذاراند. بخش عمده عوامل فوق مانند شرکتهای پخش کالا، فروشگاه های زنجیره ای، عمده فروشان و خرده فروشان، شرکتهای حمل و نقل، سردخانه داران و سورتینگ داران و مالکان انبارها، شرکتهای تولیدی و صنایع تبدیلی تکمیلی فرآوری متعلق به بخش غیردولتی شامل بخش های خصوصی و تعاونی و بانکها هستند.

دکتر شیرزاد در ادامه افزود، شــبکه توزیع ســنتی حاکم بر اقتصــاد کشاورزی کشــور، به ســبب عدم کارایی، حجم زیاد نیروی انســانی شــاغل، طولانی بودن کانالهای توزیع، عدم تمرکز تصـــمیم گیری و برنامه ریزی توزیع، عدم وجود نهادهای توزیعی بزرگ و … باعث افزایش قیمت تمام شــده محصولات کشاورزی برای مصــرف کنندگان کالاهای نهایی و واســطه ای و افزایش فاصــله بین قیمت سر مزرعه، عمده فروشی و خرده فروشی محصولات شده است. ایجاد نهادهای هوشمند توزیع مانند ” مرکز ملی بازاریابی کشاورزی ایران”، نیاز اساسی روزگار ماست.  با عنایت به نسبت بسیار بالای تولید کنندگان خرده پا و در نتیجه اﺧﺘﻠﺎﻟﺎت زﻧﺠﯿـﺮه ﺗـﺎﻣﯿﻦ و مدیریت پراکنده و نابسامان منابع محیطی، انسانی و اقتصادی، ایجاد “نهادهای تولید-بازار محور” ضرورتی بنیادین می‌یابد. سوابق تاریخی نهادسازی در جامعه روستایی نشان می دهد توسعه نهادی بیشتر کالبدی و در چارچوبی اقتدارگرایانه صورت می گرفته، درکنار ایجاد شرکت های تعاونی در دهه ۱۳۴۰ ؛ایجاد شرکت های سهامی زراعی و تعاونی های تولید کشاورزی در دهه ۴۰ و ۵۰ ؛ طرح های متنوع عمران روستایی مشتمل بر ایجاد امکانات زیر بنایی از قبیل راه ، تأمین آب آشامیدنی و زراعی ، توسعه آموزش و پرورش در روستا ها و توسعه خدمات بهداشت و درمان در نواحی روستایی از دهه ۱۳۳۰ تا کنون و نقش آفرینی عوامل دولتی در قالب شرکتهای سهامی زراعی، کشت و صنعت ها، سپاهیان دانش و ترویج و بهداشت و مروجین و ماموران با ماموریت موردی مثل دفع ملخ و… .؛ طرح ها عمران ناحیه ای در دهه های ۱۳۵۰ الی ۱۳۷۰ مانند طرح توسعه درون زای سلسله (موسوم به طرح الشتر) در دهه ۱۳۵۰ و طرح های مشابه آن در جهاد سازندگی مثلاً در لپویی فارس، لرستان (ریمله) و خوزستان ( اندیکا لالی مسجد سلیمان )، حبله رودگرمسار و… در دهه های ۱۳۷۰ و ۱۳۸۰ ؛ و برنامه های توسعه ای عمدتاً نرم افزاری از قبیل ایجاد شورای روستایی و طرح مدیریت روستایی موسوم به دهیاری در دهه های ۹۰ و ۸۰ از این زمره اند . اما اغلب این طرح ها به رغم نتایج مثبت و قابل دفاع ، موفق به تأمین مشارکت فعال و واقعی روستائیان در امر بازاریابی  و بازاررسانی و بهبود قابل دفاع سطح رفاه همگانی در روستاها نشدند. گو آن که اقلیت های معینی بمثابه نخبگان روستایی در هر دوره از این برنامه‌ها منتفع شدند اما اولاً این بهره مندی جنبه همگانی نیافت و قاعده نشت از بالا (Trickle down) نیز در اغلب موارد عمل نکرد و ثانیاً جریان روز افزون مهاجرت از روستا به شهر نیز بخش عمده ای از این اقلیت های برخوردار را از محیط های روستایی جا کن کرده و روانه شهرها ساخت و در نتیجه این طرح ها به ارتقا مناسبات تولید-بازار و انباشت سرمایه در روستا ها و بهبود شرایط تولید و بازار در دهات منجر نشد . بر این اساس می توان نتیجه گرفت که روستاهای کشور به رغم فعالیت های توسعه ای مستمری که در ۴۰ سال گذشته در آن ها صورت گرفته هنوز از قابلیت لازم و کافی برای ادغام مطلوب در اقتصاد نوین سرمایه محور به کمک جلب مشارکتهای مردمی به دلیل نفوذ نهادهای غیرمسئول و غیرپاسخگو؛  احساس بی قدرتی روستائیان ، عدم اجرای طرح های توانمند سازی روستائیان در زمینه بازار، محقق نشدن مشارکت مؤثر و واقعی در نهادهای های توسعه ای تاسیس شده در روستاها و پائین بودن سطح سرمایه اجتماعی (اعتماد اجتماعی ، مشارکت سازمان یافته و هنجارهای مشارکتی) در روستاها برخورداری نازلی داشته اند. به نظر می رسد که یک راه مؤثر اما کمتر آزمون شده برای برون رفت از این وضعیت انجام کوشش های سنجیده برای افزایش ظرفیت سازی نهادی و توانمند سازی اعضای تعاونی های تولید و ارتباطشان با نهادهای بازاری پرقدرت بخش خصوصی با استفاده از ساز و کارهای گسترش مشارکت در مناسبات بازاری، توسعه کشاورزی قراردادی و توجه به زنجیره های ارزش در این نهادها و نوسازی آنها به کمک عناصر فعال و جوان و تحصیلکرده روستایی است. شبکه سازی در نظام تعاونی های روستایی کشور فقط با در کنار هم قرارگرفتن فیزیکی اعضای آن انجام نمی شود. در شبکه های واقعی، جای گیری صحیح اجزا و تعاملات بین آن ها، براساس چشم انداز شبکه و توانمندی مکمل به منظور رشد مستمر و اهداف تعیین شده انجام می شود؛ بنابراین وجود نقشی سازنده از طریق نهادسازی روستایی برای راهبری شبکه در شکل دهی و پیکربندی شبکه، مدیریت همکاری شبکه ای و درنهایت موفقیت شبکه های بازاری مدرن محصولات کشاورزی ضروری است




یادداشت/ برنامه ریزی فضایی کشاورزی و نظام بهره برداری از آب های مرزی

به قلم دکتر حسین شیرزاد
دکترای توسعه کشاورزی

نظام بهره برداری از آب های مرزی از منظر نظری در حوزه مباحث پست مدرن نظام های بهره برداری از منابع پایه قرار میگیرد و علیرغم اهمیت آن تا کنون دفتر مشترکی میان وزارتین کشاورزی و امور خارجه جهت همگرایی سینرژیک در بخش دیپلماسی آب های مرزی کشور تشکیل نشده است. آنچه که قلمرو سرزمینی حوضه رودخانه های مرزی را، از سایر مناطق کشور متمایز می سازد، موقعیت ژئواستراتژیک آن است.

از مهم ترین ویژگی های ژئواستراتژیک، وجود منابع مشترک است. بیش از نود درصد از دبی کل متوسط رودخانه های مرزی از کشور خارج می شود. نزدیک به  بیست و دو درصد (۱۹۱۸ کیلومتر) از مرز مشترک کشور را ۲۶ رودخانه کوچک و بزرگ تشکیل می دهند. بزرگترین مرز رودخانه ای مربوط به روخانه ارس به طول ۴۷۵ کیلومتر و کوچکترین مرز رودخانه ای مربوط به رودخانه دیرج به طول تنها دو و نیم کیلومتر و قسمتی از مرز مشترک ایران با عراق می‌باشد. تنها رودخانه مرزی قابل کشتیرانی ایران اروند رود به طول ۸۶ کیلومتر با کشور عراق می باشد.

از آنجا که تعیین مرزهای جغرافیایی سیاسی در پسکرانه تاریخی، با ملاحظات سیاسی- نظامی تعیین شده اند و همگنی فضای جغرافیایی کمتر مدنظر قرار گرفته، بطور طبیعی منابع سرزمینی و اکولوژیک بین مناطق مرزی کشورها تقسیم شده است. منابع نفت و گاز، منابع آب و ذخایر دریایی در آبهای سرزمینی و…، از مهم ترین منابع مشترک در قلمروهای مرزی است.

از این رو در جهان امروز، رقابت برای بهره برداری از منابع مشترک مرزی، به نسبت کشاکش های نظامی در اولویت قرار گرفته است. از میان مجموعه منابع مشترک مرزی، بویژه در کمربند گرم و خشک جهان، آب یکی از مهمترین منابع مشترک سرزمینی محسوب می شود و در افق تاریخی با توجه به تجدیدپذیری منابع آب، اهمیت آن از منابع تجدید ناپذیر نفت و گاز، فزون تر است.

بطور مثال در خاورمیانه، کشور ترکیه با سرمایه گذاری در کنترل و مهار منابع آب مشترک، در معادلات استراتژیک در افق آینده در عراق و سوریه دست بالا را خواهد داشت و تلاش رژیم اشغال گر قدس برای کنترل آبهای مرزی با اردن گذشته خونباری دارد. قلمروهای مرزی سرزمین ایران نیز شاهد رقابت پیچیده دیپلماسی آب است. در حال حاضر، ۱۰% از کل منابع آب تجدیدپذیر کشور (حدود ۱۳۰ میلیارد مترمکعب) از منابع ورودی، از حوضه های مشترک با کشورهای همجوار تامین می شود که با توجه به بحران عمومی آب در کشور از اهمیت ویژه ای برخوردار است.

حجم کل آب خروجی از کشور که معمولاً در بیلانهای سالانه منعکس نمی شود حدود ۳ تا ۴% کل آب تجدیدپذیر برآورد می‌شود. در نتیجه موضوع اولویت برنامه ریزی راهبردی مدیریت منابع آب در این حوضه ها و قلمرو سرزمینی مرزی، از اولویت و اهمیت ویژه برخوردار شده است. گرچه امروزه با توجه به اهمیت و جایگاه نفت و گاز در اقتصاد ملی و جهانی آب های مشترک مرزی تحت الشعاع قرار گرفته اند، اما همانگونه که اشاره شد در افق نه چندان دور که منابع نفت و گاز کاستی بگیرند، اهمیت آب های مشترک در این مناطق دو چندان خواهد شد. دومین ویژگی ژئواستراتژیک مناطق مرزی؛ ساختار کالبدی – فضایی مرزنشینی است. «مرز نشینان» از ویژگی های جامعه شناختی ویژه برخوردارند، فرهنگ و زبان مشترک با جوامع ساکن در قلمروهای مرزی همجوار، سهولت دسترسی به کشورهای مجاور (حتی نسبت به قلمروهای داخل کشور) و برخی کم توجهی های ناشی از انزوای جغرافیایی، مرزنشینان را در وضعیت متناقض نما (پارادوکسیال) قرار داده است. از یکسو هویت ملی و از سوی دیگر هویت قومی و منطقه ای، در کشاکش تاریخی مرزنشینان را درگیر هویت دوگانه کرده است. طبیعتاً در یک برنامه ریزی استراتژیک، باید این کشاکش متناقض نما، به سمت ادغام کامل در هویت ملی هدایت شود. راه کار ادغام در هویت ملی، توسعه همه جانبه و ادغام در ساختار اقتصادی و اجتماعی ملی است.

برنامه ریزی بهره برداری از منابع آب های مرزی در کشور، پدیده جدیدی نیست. بهترین الگو، تفاهم با کشور همجوار برای بهره برداری مشترک و تثبیت حقابه و استفاده از حقابه ملی در قلمرو سرزمینی است. نمونه ارس و اترک نمونه های مشخص در این الگو هستند. ولی در محدوده هایی که بدلیل ساختار ژئومرفولوژیک یا سیاسی و یا ناهمگنی فضایی دو سوی مرز چنین امکانی وجود ندارد یا محقق نشده، رویکردهای متفاوتی شکل گرفته است که در اینجا دو رویکرد را که در آینده برنامه ریزی های کلان کشاورزی کشور واجد اهمیت میباشند شرح می دهم.

رویکرد اول): رویکرد تقلیل گرایانه انتقال آب حوضه مرزی به حوضه داخلی ؛ این رویکرد برانتقال آب حوضه های مرزی به حوضه داخلی استوار است. طبیعتاً این انتقال مستلزم احداث سازه های بزرگ، احداث تونل ها و سازه های انتقال است. این الگو، هزینه براست و از منافع حاصل از آن قلمرو سرزمینی حوضه رودخانه مرزی کمترین بهره را می برد به اضافه اینکه پی آمدهای زیست محیطی و تخریبی انتقال در حوضه مرزی پدیدار می‌شود. در این الگو گرایش به خشکه بند کردن و انتقال حداکثری منابع آب مرزی و حوضه داخلی وجود دارد، که می تواند به تعارضات منطقه ای با حقابه بران مرزی داخل و آنسوی مرز منجر شود. مهم ترین استدلال قائلین به رویکرد انتقال به حوضه داخلی محدودیت های بهره‌برداری از منابع آب در حوضه های مرزی و ممانعت از خروج آب از کشور در درجه اول و پی آمدهای توسعه ای در حوضه های داخلی است. اما، در ارزیابی این انتقال، به پی آمدهای زیست محیطی و اجتماعی و تداوم انزوای مناطق مرزی و ناپایداری فرآیند و مهم تر از همه به هزینه های انتقال کم تر توجه می شود.

رویکرد دوم): رویکرد توسعه جامع سرزمینی در حوضه رودخانه مرزی با محوریت آب میباشد که  در این رویکرد، به نقش پیشرانه منابع آب در توسعه منطقه ای در درجه اول و انتقال مازاد برنیاز توسعه به روش های مجازی در درجه دوم و انتقال به حوضه داخلی (در صورت نیاز و صرفه اقتصادی) و با توجه به ملاحظات زیست محیطی و تعهدات بین‌المللی و رعایت حقوق کلیه ذینفع ها توجه می شود. رعایت حقابه همه ذینفع ها و از جمله مرزنشینان کشور مجاور بعنوان یک تعهد بین‌المللی از آن جهت مهم است که کشور ایران نیز خود یکی از گیرنده های بزرگ در ابعاد منطقه‌ای (منطقه ای – فرامرزی) محسوب می شود.

پی آمدهای قابل توجه این برنامه ریزی و در صورت بندی کلان، در سه محور قابل ارزیابی است: محور نخست،آسیب پذیری های ناشی از هویت دو گانه مرزنشینان را به حداقل می رساند و فرآیند ادغام هویت منطقه ای و قومی در ساختار هویت ملی را تسریع می کند.

محور دوم، با ایفای نقش پویای قلمرو مرزی در فرآیند توسعه منطقه ای و ملی، پی آمدهای انزوای جغرافیای اقتصادی تعدیل می شود و ادغام اقتصادی و اجتماعی در ساختار ملی امکان‌پذیر می شود.

محور سوم؛ زمینه بهره برداری مناسب و پایدار از منابع آب مرزی که از کشور خارج می‌شود را فراهم می سازد. برای تحقق الگوی توسعه جامع سرزمینی در حوضه رودخانه مرزی با محوریت منابع آب الزاماً ، باید برنامه ریزی راهبردی توسعه فضایی، صورت پذیرد.

در واقع، برنامه ریزی فضایی (Spatial planning) روشی است برای اثربخشی برپراکنش آتی جمعیت و فعالیتها در گستره سرزمین در جهت تحقق اهداف توسعه، مانند ایجاد تعادلهای منطقه‌ای و عدالت فضایی، سازماندهی عقلانی فعالیتها و پیوندهای آن، تعادل بخشی بین نیازهای رشد اقتصادی و حفاظت محیط زیست. برنامه ریزی فضایی، در چهار سطح «بین المللی» «ملی» منطقه ای (Regional) یا محلی (Local) شهری و روستایی انجام می شود. از نظر جهت گیری، می تواند «مشکل محور» «آینده محور» و یا «آرمان محور» باشد.

با توجه به ویژگیهای ژئواستراتژیک مناطق مرزی و نقش منابع مشترک در آن و ارزش‌های استراتژیک منابع آب مشترک، که پیش تر به آن اشاره شد، چارچوب منطقی برنامه ریزی راهبردی توسعه مناطق مرزی نوعی «برنامه ریزی راهبردی است که در «سطح منطقه ای» صورت می گیرد و از نظر جهت گیری «مشکل محور» است».

منطقه مورد نظر حوضه آبریز رودخانه مرزی و حوضه مجاور است. و «مشکل» مدیریت جامع منابع آب با رویکرد بهره برداری توسعه ای در داخل حوضه مرزی در اولویت اول و چگونگی انتقال در اولویت دوم است. در ادراک برنامه ریزی فضایی آبهای مناطق مرزی به ویژه نواحی توسعه نیافته مرزی غرب کشور در مقایسه با مناطق مرکزی کشور میتوان به شاخص های عمده ای از جمله انزوای جغرافیایی مناطق مرزی ، عدم ثبات جمعیتی مناطق مرز نشین، رواج جریان اقتصاد غیر رسمی، دوری از قطب های صنعتی – اقتصادی، تحرک شغلی مرزنشینان و توسعه نیافتگی در ابعاد مختلف اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی دست یافت. این مناطق به دلیل تماس با محیط های متنوع بیرونی و تاثیر پذیری از متغیرهای سیاسی و ملاحظات امنیتی از ویژگی های خاص آمایشی برخوردارند.

وجود مناسبات بازاری و نابازاری و مبادلات و پیوند های فضایی دو سوی مرز و آسیب پذیری و تهدیدات مختلف در این مناطق اهمیت ویژه ای را در فرایند برنامه ریزی فضایی مناطق مرزی داده است که در صورت غفلت از آن ها به طور جدی شاهد چالشهای عمده ای در تحلیل مداخله گری جهت بهره برداری بهینه از آبهای مرزی این مناطق خواهیم بود. کشور ما در منطقه‌ای کم‌بارش قرار دارد. ایران با ۱۵ کشور هم مرز است و طول این مرز ها حدود ۸۷۵۵ کیلومتر است. ایران تقریبا حدود ۶۱۲۴ کیلومتر مرز خشکی و حدود ۲۶۳۱ کیلومتر مرز متصل به دریا دارد. از ۲۶۳۱ کیلومتر مرز آبی حدود ۶۷۵ کیلومتر در سواحل دریای خزر در شمال و حدود ۱۹۵۶ کیلومتر در سواحل جنوبی ایران است.ایران علاوه بر مرزهای دریایی ایران چیزی حدود ۱۷۳۱ کیلومتر مرز مشترک رودخانه‌ای با همسایگان دارد. مهمترین رودخانه های ورودی به کشور را می توان رودخانه های هیرمندو هریرود در شرق و ارس ، ساری سوو قره سو در غرب و مهمترین رودخانه های خروجی از کشور را می توان رودخانه های شمال استان خراسان، رودخانه اترک و رودخانه های غرب کشور دانست این رودخانه ها عمدتا به صورت متوالی از ایران سرچشمه گرفته و با آورد سالیانه حدود ۱۲۰ میلیون مترمکعب از کشور خارج می شوند حقابه ایران از آب این رودخانه ها طبق پروتکل های موجود عمدتا۵۰ – ۵۰ می باشد اما بدلیل فقدان دیپلماسی منسجم در حوزه آبهای مرزی، از وضعیت بهره برداری از آنها در حال حاضر اطلاع دقیقی وجود ندارد . شبکه‌های رودخانه‌ای در سطح مـنطقه نـشان می‌دهد که‌ ایران‌ از شرایط هیدرو پلیتیک ویژه‌ای در این منطقه برخوردار می‌باشد.به بیان دیگر کـشور‌ مـا‌ در حـوضه رودخانه هیرمند در سوی خاوری خود‌ در‌ جایگاه‌ فرودست و در حوضه‌ رود دجله در سوی‌ باختری‌ بواسطه وجود چندین رود کـوچک و بـزرگ از جمله‌ رودهای زاب کوچک و سیروان‌ در‌ جایگاه فرودست قرار دارد. بنابراین برگزیدن یک دیپلماسی آبی جدی با همسایگان، شناخت دقیق از پتانسیل ها و توان اکولوژیک حوضه آبریز همچنین ساختار کالبدی – فضایی حوضه آبریز، پتانسیل منابع آب سطحی و زیرزمینی و حجم تولید آب در حوضه آبریز مرزی در کنار مقایسه مازاد منابع آب با حقابه های بین المللی و حقابه های زیست محیطی و تعیین حقابه های بین المللی با توجه به کنوانسیونها و موافقت نامه و تعیین میزان آبی که می باید جهت تامین این حقابه از مرزکشور خارج گردد؛ در پرتو یک برنامه ریزی فضایی منسجم؛ کمک شایانی به توسعه و رونق مناطق مرزی کشور در شرایط خشکسالی شدید حادث شده طی سالیان آتی خواهد بود.




یادداشت/ امنیت غذایی و چالش حکمرانی در بخش کشاورزی

به قلم دکتر حسین شیرزاد
دکترای توسعه کشاورزی

آنچه که در بخش کشاورزی کشور ما را دچار چالش کرده، بحث “حکمرانی” در این بخش است. حکمرانی بخش کشاورزی بویژه در یکسال گذشته بدلیل عدم ثبات و اقتدار مدیریتی به شدت آسیب دیده و نه تنها دستاوردهای هفت سال گذشته را برای رسیدن به حدی از خودبسندگی قابل قبول در امنیت غذایی از دست داده بلکه با تضعیف مدیریت ها در سطوح کلان کشاورزی کشور و بی تدبیری در امور جاری؛ نظام اداره امور درکشاورزی کشور را  به منتهای ضعف و زوال تدریجی در حکمرانی کشانده است. برای تحلیل عمیق تر باید امنیت غذایی را به شکل یک بسته با ابعاد چندگانه در نظر گرفت که در ذیل به بررسی این ابعاد می پردازیم:

  1. اولین مولفه مهم امنیت غذایی، مسئله امنیت منابع پایه تولید است. در کشور ما به لحاظ شرایط آگرو کلیماتولوژیک ؛ منابع پایه، چه منابع آب و چه منابع خاک، دچار بهره برداری بی رویه، فرسایش و استهلاک شدید میباشند که این موضوع  به همراه دوره های خشکسالی ادواری، نشست دشتها، سرعت بالای تبخیر؛ کشاورزی کشور را با مشکلات زیادی مواجه نموده است.
  2. دومین مولفه امنیت غذایی، امنیت مناسبات تولید در بخش کشاورزی است که فی الحال،  به دلیل سو تدبیر ناشی از سردرگمی در تصمیم گیری دچار مشکلات فراوانی است. بسیاری از زنجیره های پسین و پیشین تولید در کشاورزی یا ناقص اند و یا کارکردهای ضعیف دارند. مناسبات تولید به دلیل فقدان نگاه زنجیره ای کامل نیست و از ضعف ساختاری -نهادی رنج میبرد.
  3. سومین مولفه، بحث امنیت سرمایه گذاری در بخش کشاورزی است.طی یکدهه گذشته تشکیل سرمایه ثابت در بخش کشاورزی، دچار نقصان گشته و حدود دوازده سال است که رشد استهلاک در بخش کشاورزی از رشد تشکیل سرمایه ثابت، پیشی گرفته است. این یک زنگ خطر بزرگ محسوب میگردد. بنابراین امنیت سرمایه گذاری( داخلی و خارجی) بخش کشاورزی بخاطر تحریم های ظالمانه مستمر و نرخ بازده پایین و حاشیه سود کم رمق ، دچار مشکل است. پروژه‌های این بخش همیشه به نقصان در تامین مالی برخورد می‌کنند. ما تنها یک بانک مونوپول تخصصی در حوزه کشاورزی داریم که قادر نیست از همه سرمایه‌گذاری‌های خرد و کلان بخش به نحوی مطلوب حمایت کند. بنابراین امنیت مالی در بخش کشاورزی دچار مشکل شده؛ لذا اعتبارات و هدایت سرمایه‌گذاری در این بخش نیز دچار چالش جدی خواهد بود.
  4. مسئله چهارم مسئله نظام های بهره برداری در کشاورزی کشور است.طی پنجاه سال اخیر، نظامات بهره‌برداری در کشور دچار دگردیسی شده است ولی کارگزاران غافل هستند. به عنوان مثال نظام بهره‌برداری اجاره داری به شدت رواج یافته اما هیچ گونه قواعد و تنظیماتی برای سیستم اجاره داری نداریم. نظام بهره برداری گلخانه ها، تولید ماهی در قفس، ماهیان سردآبی، زراعت چوب حتی نظام های مدرن مرتعداری همچنان بلاتکلیف است.  به همین خاطر مکانیزاسیون متاثر از صنعت لیزینگ نیز به تبع آن دچار مشکل شده است و صنعت لیزینگ نه در زمین و نه در ماشین‌آلات و سازه‌ها نمی‌تواند ورود مطلوبی پیدا نماید.
  5. مولفه پنجم ناتوانی بخش کشاورزی در استفاده از ابزارهای نوین مالی است. بخش دیگری که کشاورزی کشور باید بتواند از مواهب آن بهره مند شود، تدارک  ابزارهای نوین مالی برای تامین مالی زنجیره ارزش بخش کشاورزی است که در دنیا رواج دارند مثل انواع اوراق مشارکت با نرخ تنزیل ثابت و غیر ثابت، مساقات ، مزارعه، فاکتورینگ و اقسام صکوک؛که می‌توانند در این حوزه خیلی قوی عمل کنند چراکه ابزارهای تعدیل ریسک و ضمانتهای لازمه آن در حال حاضر قابل طراحی است. این حوزه برای بخش خصوصی به دلیل کثرت و تنوع ریسک جذابیتی ندارد و معمولا به تنهایی وارد این حوزه نمی‌شوند.
  6. مولفه ششم، امنیت مناسبات کارگری/کارفرمایی در تولید بخش کشاورزی است. فقدان شرکت‌های پرقدرتی که بقادر باشند در زمینه بیمه عمر، از کارافتادگی (جزئی و کلی) و کلاً بیمه در بخش  بهره برداران کشاورزی فعالیت کنند، کاملاً مشهود است. نه نظام تامین اجتماعی قوی برای بهره برداران کشاورزی وجود دارد و نه تور حمایتی منسجمی
  7. مولفه هفتم، امنیت سازه‌های تولید در حوزه کشاورزی است. کشاورزی نوین اگر بخواهد رشد کند مجبور است تمام سازه‌های بخش کشاورزی را مشمول  بیمه‌ها قرار دهد. ما یک بیمه قدرتمندی که بتواند تمام سازه‌های بخش کشاورزی (به طور خاص سازه‌های پر خطر) را تحت پوشش خودش بگیرد، نداریم. در امنیت لجستیک تولید چیزی که ما به آن بیمه باراندازهای مدرن، زنجیره‌های سرد، کریدورهای تجاری، حوزه‌های ترانزیتی محصولات کشاورزی و کارگو های تخصصی می‌گوییم، به شدت مورد نیاز بخش کشاورزی می‌باشد.
  8. مولفه هشتم، فقدان ناوگان حمل و نقل ترانزیتی و ترانشیپی و کارگو  هوایی کشاورزی  است. ناوگان ترانزیتی بخش کشاورزی فرسوده است و نیاز به بهسازی و نوسازی دارد. یک شرکت کارگو، یک شرکت حمل و نقل ملی کشاورزی به خصوص در نقاط جغرافیایی که مازاد تولید داریم، وجود ندارد. به خصوص در این زمان که سیاستها بر افزایش حداکثری تولیدات کشاورزی متمرکز است، حضور این نهادها بسیار مهم میباشد.
  9. مولفه نهم، بحث مدرن سازی بازار کشاورزی به کمک و حمایت نهادهای خصوصی و حضور در بورس های کالایی ملی و بین المللی است. بحث ورود بنیاد به مناسابات بازاری نوین است. مناسبات بازاری ما بسیار قدیمی است مثل انواع خریدهایی که داریم که در دنیا اصولاً کسی به این شکل وارد نمی‌شود (خرید تضمینی، توافقی، انواع خریدهای حمایتی،کشت سفارشی). این موضوعات نفس بخش خصوصی را گرفته است. این نهادهای غیر دولتی هستند که می‌توانند از ظرفیت‌های بازار بدهی استفاده کنند و فرایندهای تاخیری را در مناسابات نوین بازاری بکار گیرند، دولت فقط می‌تواند از منابع داخلی بانکها، خطوط اعتباری خاص یا ظرفیت های رانتیر بازاری استفاده کند.
  10. مولفه دهم، حضور نهادهای قوی در بحث ذخایر استراتژیک کشور حداقل در چهار محصول عمده وارداتی نهاده های دام و طیور کشاورزی است. نهادهای غیر دولتی می‌توانند امنیت ذخایر استراتژیک را بکمک تاسیس هاب های راهبردی را بر عهده گیرند مثل هاب روغن، هاب جو، و بخشی از ذخایر استراتژیک را در حوزه محصولات وارداتی راهبردی به عهده بگیرند. بسیاری از نهادهای ما اگرچه نام اتحادیه، تعاونی ، اتحادیه مرکزی، کنفدراسیون، مجمع و انجمن ملی و یا اسامی از این دست را یدک میکشند اما به دلیل ساختار ضعیف، تفکر سنتی و بی قدرتی و انزوای تاریخی تشکل ها در حوزه کشاورزی؛ کارکرد متعارف یک تشکل یا اتحادیه پرقدرت و نقش پررنگ در مناسبات قدرت در بخش کشاورزی بازی نمی نمایند. پاره ای از آنها طی سالیان دراز به شکل زائده ای از سیستم بوروکراسی درآمده اند. این نهادسازی؛ ضعف ساختاری و اشکال برنامه ریزی دارد، ناتوان است، قدرت چانه زنی ندارد. به سختی مسئولیت می پذیرد و پاسخگو نه در برابر اعضا و کشور نیست. این نهادها در حکمرانی جدید باید به شکلی اساسی تغییر ساختار و برنامه بدهند.
  11. مولفه یازدهم، موضوع امنیت در بخش مناسبات تولید در نظام‌های بهره‌برداری است. کشاورزی ایران یک پارادوکس داردکه نمی‌داند با آن چکار بایدبکند. یکی آمایش تولید است و یکی الگوی کشت. بخاطر اینکه تعادلی بین تولید خرده‌پایی و تولید بزرگ مالکی وجود ندارد. یکی دیگر اینکه نود و شش درصد از تولیدات بخش کشاورزی ما تولید خانوادگی است. حکمرانی متعارف نتوانسته تعادلی بین شخصیت‌های حقیقی و حقوقی فعال در این حوزه ایجاد کند. نهادهای مدرن و شرکتهای تخصصی سهامی می‌تواند مناسبات نوین شرکت‌داری را در این حوزه وارد کند و بخشی از این تولیدات خانوادگی را به سمت شخصیت‌های حقوقی با ساختار ترازنامه ای قوی و ترکیب سهامداری مشخص، هدایت کند.
  12. مولفه دوازدهم؛ امنیت در حوزه فناوری و دانش کشاورزی است یا همان شکاف تکنولوژی. ما دو نوع سندرم در حوزه فنآوری  کشاورزی داریم، سندرم عقب افتادگی تکنولوژیک و سندرم کهنگی تکنولوژیک. این دوگونه عارضه جنس‌شان با هم فرق دارد. اگر این دو نوع توازن شان بهم بخورد، شکاف فنآوری بوجود می‌آید که الان این توازن بهم ریخته است. بحثی که حکمرانی نوین سریعا باید به آن وارد شود، بحث حضور در میدان تکنولوژی‌های پرمخاطره و انواع سرمایه‌گذاری‌های خطر پذیر در بخش کشاورزی است. تاسیس  یک صندوق سرمایه‌گذاری پرمخاطره بخش کشاورزی با منابع پرقدرت و با نسبت‌های اهرمی بالا می تواند به دلیل اعتماد سیستم بانکی  پرتفوی ریسک سرمایه‌گذاری فنآوری ها را در بخش کشاورزی تعدیل نماید.
  13. مولفه سیزدهم، بحث جستجوی امنیت غذایی ورای پهنه های تولید سرزمینی کشور است که کشت فرا سرزمینی میخوانیم. در دنیا به “لند گرابینگ” معروف است حضور شرکتهای خصولتی و خصوصی در دو بخش تولید و سیلو کردن و تراتشیپ محصولات کشاورزی در سرزمین میزبان درست شبیه به مدل عربستان یا چین مبحث مهمی است که باید دنبال شود.
  14. مولفه چهاردهم، بحث بهره وری نازل و کارایی اندک تولید در کشاورزی ایران است. حکمرانی جدید میتواند به کمک تاسیس شرکتهای کشاورزی دقیق و کشاورزی هوشمند عنصر کارایی را  وارد نظام تولید نماید و بمثابه دروازه ورود تکنولوژی و فرهنگ جدید کشاورزی نسل سوم و چهارم جهت تحول کشاورزی کشور نقش ایفا نماید.
  15. مولفه پانزدهم، امنیت صادرات مازاد محصولات کشاورزی، بکمک برندسازی، استاندارد سازی تحول در نظامات انبار داری و سیلویی ذخایر کشاورزی، احداث پایانه های عظیم صادراتی در مبادی مرزی کشور به کمک تاسیس شرکتهای مدیریت صادرات کشاورزی(نه شرکتهای بازرگانی کشاورزی) بلکه شرکت مدیریت صادرات محصولات کشاورزی به بازارهای هدف منطقه ای میباشد. که در حال حاضر در کشور وجود ندارند.
  16. مولفه شانزدهم، تاسیس شرکتهایی است که بتوانند یا در فناوری های جاری مثل انواع ویتامین ها، ریزمغذی ها، نهال، کود و سم که کشور وابستگی دارد وارد شود و در زنجیره فرایندهای پسین یا پیشین کشاورزی نقش ایفا نماید یا درجه وابستگی را به حداقل رسانده و یا خودکفایی را عینی سازد. بحث دوم ورود  به مبحث فناوری های آینده در چشم اندازهای  بیست ساله است در اقتصاد دریا محور در تولید انواع جلبک ها و تولید انواع حشرات دارای پروتئین بالا برای خوراک دام و طیور و آبزیان؛ در هر حال هر کدام از مسایل فوق نیاز به نقشه راه و برنامه ریزی و مستر پلان دارد که امید است در دولت بعدی به آنها پرداخته شود.



یادداشت/یک رویکرد کلان مالی بر مسئله قیمت تضمینی گندم

نویسنده: دکتر حسین شیرزاد، دکترای توسعه کشاورزی

تعمیق سیطره پاندمی کووید-۱۹ و قرنطینه‌های طولانی مدت سبب شده تا کشورهای توسعه یافته و درحال توسعه همگام با آمریکا با چاپ قابل‌ توجه پول، سیاستهای تورم زا، ریکاوری اقتصادی، اقدامات حمایتی بانک‌های مرکزی و سیاست‌های پولی انبساطی فدرال رزرو به مقابله با این بحران بپردازند و احتمالا به دلیل دخل و تصرف کشورها در ارزش پول به عنوان ابزار حکمرانی، حجم دلار موجود در بازار افزایش و تورم با آزادی بیشتری در سال ۲۰۲۱ در کشورهای گروه ۲۰ افزایش یافته و به کشورهای پیرامونی تسری یابد.

به گونه ای که از ابتدای ژانویه ۲۰۲۰ میزان حجم دلار در ایالات متحده نزدیک به ۴ تریلیون دلار بود که در ابتدای ۲۰۲۱ به ۶/۶ تریلیون دلار رسید.

در کشورهای توسعه یافته صنعتی نیز حجم دلار به سطحی معادل ۸۰ تریلون دلار رسیده که از آغاز بحران سال ۲۰۰۸ که معادل ۳۴ تریلیون دلار بود، رشدی دو و نیم برابری نشان می دهد. به اعتقاد گروه مکنزی( McKinsey & Company)، اگر عمق بحران ۲۰۰۸ را معادل ۴ درصد ارزیابی کنیم پاندمی کرونا البته تا کنون با عمق بحرانی بیش از ۱۰ درصد بر اقتصاد جهانی تاثیر گذار بوده است.

به گزارش موسسه ارنست و یانگ( Ernst & Young)، فدرال رزرو، چین، هند، اتحادیه اروپا و حتی ایران هم با نرخ فزاینده ای در وضعیت خلق پول قرار گرفته اند. طرفه اینکه این پارامترها از عواملی هستند که قطعا بواسطه افزایش ریتم تورم بر بازار جهانی غلات به ویژه قیمت گندم در ماه های پیش روی تاثیر گذار خواهند بود و قیمت محصولاتی مانند گندم در بازارهای جهانی را طی ماه های آتی افزایش می دهند.

با در نظر داشتن اینکه از ماه جون ۲۰۲۰ واردکنندگان به منظور انبار و افزایش ذخایر خود حجم واردات را افزایش و در مقابل صادرکنندگان حجم صادرات خود را کاهش داده‌اند. بطوریکه در پایان این ماه عدم تناسب بین عرضه و تقاضا قیمت را در بازار تشدید کرده بود.

در همان اوان، شورای بین‌المللی غلات (IGC)نیز با پیش‌بینی رشد شدید تقاضا برای گندم اعلام کرد که قرارداد آتی گندم در بازارهای جهانی نیز از نیمه دوم مارس تاکنون ۱۵درصد رشد کرده است. البته افت تولید در برخی از کشورهای عمده صادر کننده، افزایش تقاضای واردات جهانی، به ویژه از چین، افزایش تقاضا گندم‌فرز(Milling wheat)،کاهش برداشت در آرژانتین، برداشت پایین در اتحادیه اروپا، خشکسالی سراسری در فرانسه؛ شمال آفریقا(مراکش )، اوکراین و آمریکا و شرایط  شرایط آب و هوایی بد و نیز خشکسالی شدید در استرالیا هم شرایط را وخیم‌تر نمود. ترکیه با شدیدترین خشکسالی یک دهۀ اخیر روبروست. حتی بسیاری از کشورها زمان ذخایر راهبردی غلات را  که حداقل ۴ ماه بود به ۶ ماه افزایش و میزان ذخایر را بیش از ۳ تا ۵ درصد رشد دادند.

در ماه اوت، جمعی ازکشورهای صادر کننده اعلام نمودند که صادرات را متوقف یا محدود و تامین داخل و ذخایر استراتژیک را در اولویت قرار می دهند.

به گزارش رابو بانک ( Rabobank) ذخایر جهانی گندم بالاترین میزان خود را در  ۱۰سال گذشته داشته و به بالاترین قیمت خود از سال ۲۰۱۴ رسیده است.

این وضعیت سبب شد تا از  اوایل سپتامبر و نوامبر  ۲۰۲۰ قیمت غلات ماهانه ۲.۵ درصد افزایش نشان دهد، طرفه اینکه از ماه جولای ۲۰۲۰ تجارت جهانی نیز به علت کاهش بارگیری و حمل گندم اتحادیه اروپا علیرغم افزایش صادرات در استرالیا کاهش یافته است.

در ترکیه نیز آمارهای ۶ ماه گذشته نشان می دهد که کاهش بارگیری و حمل در بنادر مشهود است.  پیش بینی فائو از عرضه و تقاضای جهانی گندم در بازار ۲۰۲۱-۲۰۲۰ تولید جهانی به ۷۶۲.۶ میلیون تن را گمانه می زند که با ثبات مصرف جهانی گندم در سال ۲۰۲۱-۲۰۲۰  بسیار خوشبینانه؛ بواسطه سناریوی برداشت بیشتر در استرالیا، قزاقستان، روسیه و هند طراحی شده است. اما در ماه مارس سال ۲۰۲۱  قیمت گندم نسبت به مارس سال قبل ۲۶.۵ درصد بالاتر رفت و با توجه به محدودیت‌های زیادی که در مسیر صادرات گندم در دنیا ایجاد شده است باعث افزایش قیمت این غله پرمصرف کشاورزی شد.افزایش ۴.۷۵ دلاری گندم در ۱۵ آوریل ۲۰۲۱ تلنگری بر سیاستگزاران است تا درباره نحوه دخالت دولت در بازار  تنظیمات قیمت‌گذاری گندم بازنگری کنند.

در این روز میانگین قیمت گندم آمریکا از ۲۳۲ دلار در هر تن به ۲۳۸ دلار در هر تن رسید و تا ۲۰ آوریل با میانگین قیمت ۲۴۰ دلار در هرتن رشد قابل توجهی را در این مدت کوتاه  طی نموده است. متعاقب آن، قیمت انواع گندم مربوط به آرژانتین، استرالیا، گندم و اروپا(رومانی) و فرانسه نیز با افزایش همراه بود. حتی گندم روسیه افزایش قیمت ۴ درصدی  و قزاقستان ۲ درصدی را برای تحویل در ۳ماه آتی تجربه کرد،پیش بینی ها نشان می دهد حجم تولید جهانی محصولات راهبردی بواسطه “چالش لانینا “در حال تغییر است شاید بدلیل تغییرات اقلیمی بطور مثال گندم روسیه در زمینه تاثیرات آب و هوایی بسیار آسیب پذیر است ۵۲ درصد گندم تولیدی روسیه در مناطقی کشت میشوند که نسبت به خشکسالی بسیار حساس است و این کاهش تولید بر دینامیک تغییرات قیمت گندم طی ماه های آتی تاثیر خواهد گذارد.

به عبارت دیگر رفتار قیمتی گندم در عصر کرونا با رفتار قیمتی متعارف این محصول راهبردی از تفاوت های جدی برخوردار است.  متاسفانه رویکرد “جو بایدن” نسبت به تجارت غلات با چین و پیمان های منطقه ای کارائیب در زمینه تجارت غلات نیز هنوز نامشخص است. اما آنچه معلوم است، اینکه افزایش حجم پول در چرخه بین المللی دلار، اثرات تورمی دارد و این اثرات نخستین تاثیرات خود را بر قیمت جهانی غذا و بویژه غلات خواهد گذارد.

اطلاعات بازار و پیش بینی قرارداد آتی گندم در بورس کالای انگلستان ( ICE)هم در ۳۰ فروردین ۱۴۰۰ نشان می دهد که با توجه به تقاضای بالا برای حفظ ذخایر سیلویی گندم توسط چین و افزایش ظرفیت سیستم های ذخیره سازی هندوستان، همچنین پدیده “لانینا ” و تاثیرات آن بر میزان ذخیره سازی گندم در جهان، قیمت گندم تا ۶ ماه آینده روندی افزایشی بوده و  با عنایت به افزایش ریسک خشکسالی در آمریکای جنوبی گندم آمریکا تا میانگین ۲۶۷ دلار در هر تن خواهد رسید. پتانسیل صادراتی روسیه کاهش خواهد یافت و گندم در بورس بریتانیا نیز در مرز ۲۲۰ دلار نوسان رو به رشدی را طی خواهد نمود. این روند تا ۳ ماه مانده تا آغاز سال ۲۰۲۲ ادامه داشته و پس از آن روندی کاهشی را یا شیب ملایم طی خواهد کرد.

بنابراین مطابق همه پیش بینی ها تصویر جهانی قیمت گندم حداقل تا ۶ ماه آینده روندی افزایشی خواهد بود. هفته گذشته فائو از ادامه افزایش قیمت های جهانی محصولات غذایی برای دهمین ماه متوالی خبر داد؛ مواد غذایی در ماه ژانویه شاهد جهش قیمت به بالاترین سطح خود در شش ماه گذشته بود که ناشی از افزایش قیمت کالاهای اساسی از جمله گندم، ذرت و دانه های سویا بود.

بر اساس آمارهای ۱۱ ماهه منتشره طی سال گذشته حدود ۳ میلیون و ۱۸۸ هزار تن گندم به ارزش ۸۹۱ میلیون دلار با ارز ۴۲۰۰ تومانی از کشورهای مختلف وارد کرده است که اگر با ارز نیمایی محاسبه کنیم بطور متوسط ۵۹۹۷ تومان قیمت هر کیلو گندم وارداتی به کشور ارزیابی میشود. بدیهی است که در سال ۱۴۰۰ با در نظر گرفتن تمامی عوامل دخیل در قیمت تمام شده گندم وارداتی؛ هزینه‌های انتقال کالای وارداتی به داخل کشور (نحوه پرداخت قیمت نهاده، انواع حمل کالا، قیمت اجاره کشتی و جریمه‌های احتمالی، بیمه بین‏المللی حمل کالا، هزینه‌های بندرگاهی مقصد، حق پرچم، عوارض گمرکی، هزینه انبارداری در مقصد، سود واردکنننده، عوارض گمرکی و حقوق بازرگانی افزایش یافته و کرایه حمل زمینی)، شرایط تحریم و مشکلات تامین و انتقال ارز، قیمت گندم وارداتی بسیار گران تر خواهد بود و بر اساس پیش بینی ها به ۶۳۸۴ تومان در هر کیلو خواهد رسید.

بطور سنتی در ایران، تجربه نمودن تورم‏های قیمتی بالا در کشور، برهم خوردن شرایط اقتصادی ناشی از تحریم و طغیان ویروس کرونا در کنار حذف نرخ ارز ترجیحی برای واردات نهاده‏های کشاورزی از جمله انواع کود، ریز مغذی ها و سموم  و تلاطم‏های ارزی هزینه تولید گندم را بالابرده است و آمیختگی توامان پیامدهای افزایش نرخ ارز و تورم انتظاری،جهش های  قیمتی بالایی را  در بازار غلات کشور بوجود آورده است.

بی تردید سرکوب قیمت داخلی گندم بویژه در یکسال گذشته، زیان انباشته سنواتی  گندمکاران را افزایش داده و زارعین خرده پای گندمکار نیاز به حمایتهای جدی دارند و با وجود قیمت بالای گندم در کشورهای همسایه( نزدیک به ۹۰۰۰ تومان)  قاچاق به کشورهای همجوار ، ورود دلالان به فرآیند خرید گندم، جایگزینی گندم به جای خوراک دام  و طیور، بازار سیاه و تغییر الگوی کشت گندم در برخی از مناطق کشور منجر شده است.

لذا با توجه به انتقال تورم جهانی بازار غلات به بازار گندم و نهاده های دام و طیور ایران، رشد هزینه تأمین غذا در دنیا و رشد نرخ فقر و گرسنگی جهانی، وضعیت نامساعد بارندگی و شرایط صعب اقلیمی و احتمال تشدید آن طی ماه های اخیر و ضرورت حفظ ذخایر استراتژیک ملی در شرایط کرونا، اگر تجدید نظر در قیمت تضمینی گندم خریداری شده از کشاورزان صورت نگیرد، بناچار مجبور به  واردات بیش از ۵ میلیون تن گندم در سال جاری خواهیم شد که پیآمدهای غیرقابل پیش بینی اجتماعی-اقتصادی بر جامعه کشاورزی و هزینه های ارزی  سنگینی را برای اقتصاد ملی بدنبال دارد.




استراتژی تشکیل سبد هوشمند از ابزارهای مالی در کشاورزی ایران

اتخـاذ سیاسـتهای کم اثر نظیر کنترل هـای قیمتی، سیاستهای تجاری سردرگم، بازی بی پایان با تعرفه ها، حقوق گمرکی ، سود بازرگانی و اولویت های سرمایه گذاری نادقیق، باعث تحریف در تخـصیص منابع از طریق واسطه گری های مالی در بازار پول و بازار سرمایه شده است.

بی تردید درهم آمیختگی پیامدهای ناگوار ناشی از تغییرات اقلیمی با پاندمی کووید-۱۹ و اثرات خزنده تحریم های ناعادلانه و سندرم تاریخی تشدید استهلاک منابع و ابزار تولید در کشاورزی ایران، در کنار  رخدادهایی نظیر بحران های موسمی مازاد تولید کشاورزی در محصولاتی  مانند سیب زمینی، پیاز، گوجه فرنگی، خیار، سیر و زعفران، ناکارآمدی نهادی و نابهنگامی تامین مالی بخش صادرات کشاورزی در اقتصاد ایران کشاورزی را با مشکلات زیادی مواجه کرده است.

نیاز شدید به خریدهای تضمینی، حمایتی و توافقی، در کنار ردیف های سنتی تامین مالی بخش نظیر توسعه مکانیزاسیون بخش کشاورزی، توسعه کشت گلخانه ای، خرید تضمینی محصولات استراتژیک، تأمین نهاده ها، تولید بذور اصلاح شده، حمایت از خسارت دیدگان ناشی از تغییرات اقلیمی، سرمایه‌گذاری روی استارت‌آپ‌ها ؛ و مسئله تغییر شاکله و پیکربندی ریسک ها در کشاورزی کشور از جمله نیازمندی های بخشی کشاورزی است و  نشان از ظهور پارادایم جدیدی از مصایب و سختی های تولید کشاورزی در ایران دارد.

 اگر نتوانیم با برنامه ریزی های راهبردی متقن و کارآ و سیاستهای منطقی و مطلوب در حوزه مالیه کلان کشاورزی؛ جامعه بهره برداران ایران را با آن مواجه نکنیم با صورتبندی متنوع، از بحران هایی روبرو خواهیم بود که در آینده باید با هزینه هایی گزاف به مصاف آنها برویم.

شواهد عینی نشان میدهد؛کارنامه تامین مالی بخش کشاورزی طی یکسال اخیر با سیاستهای اقتصادی کلان نامناسب، عملکرد بازارهـای مالی و ساختار سرمایه (structure Capital)در بخش کشاورزی را تحت تأثیر قرار داده است.

اتخـاذ سیاسـتهای کم اثر نظیر کنترل هـای قیمتی، سیاستهای تجاری سردرگم، بازی بی پایان با تعرفه ها، حقوق گمرکی ، سود بازرگانی و اولویت های سرمایه گذاری نادقیق، باعث تحریف در تخـصیص منابع از طریق واسطه گری های مالی در بازار پول و بازار سرمایه شده است.

بعـلاوه وجـود محـدودیتهـای قـانونی، وفور مجوزهای گوناگون و مقررات پیچیده اداری در بخش کشاورزی ایران موجب افزایش نااطمینانی و کـاهش بـازده انتظـاری بـرای اعتباردهنـدگان در معاملات مالی شده و هزینـه هـای معـاملاتی را افـزایش داده است و از عرضـه تسهیلات، اعتبـار و سپرده ها کاسته است.

اصولا، منابع مالی در کشور ما در سه حوزه بانک، بازار سرمایه و بیمه گردآوری می شوند. که گرو داران (ذی نفعان و ذی مدخلان)کشاورزی ایران عمدتا در مناسبات بانکی در گیر بوده و سهم نازلی در استفاده از ساز و کارهای بازار سرمایه و بیمه دارد. این منابع بطور مستقیم یا غیر مستقیم در جهت تامین مالی بخش کشاورزی تاثیرات متنوعی دارند.

در بخش تسهیلات بانکی از میان دو سبد قراردادهای مبادله ای(فروش اقساطی ، اجاره به شرط تملیک، معاملات سلف، مرابحه و جعاله)  و قراردادهای مشارکتی (مشارکت مدنی، مشارکت حقوقی ، مضاربه ، مزارعه ، تسهیم سود ، مشارکت در سرمایه ، خطوط اعتباری ، استصناع  و کمک های فنی) عدم توازن بنفع مدیریت ریسک بانکی و فاقد همراهی با استراتژی های کلان بخش کشاورزی به چشم میخورد.

افزون بر اینها تنگناهای بازارهای مالی در کشاورزی ایران مانند عدم انعطاف این بازارهـا، اطلاعات نامتقارن و ناقص، از تخصیص بهینه منابع موجود جلوگیری میکند. این محدودیت هـا بـه طـور کلی بر واسطه گری و معاملات مالی در بخش کشاورزی، همراه با  فصلی بودن چرخه تولید و فروش محصولات کـشاورزی، وجـود شـوک های زیـاد درآمدی و قیمتی تولیدات، ریسک های واسطه گری مالی را افزایش و در کنار افزایش تورم روستایی نوعی “تله فضایی فقر” را در بین جامعه مولدین نهادینه کرده است.

طرفه اینکه ساختار خرده پایی، درآمد پایین و پس انداز اندک کشاورزان و کوچک بودن وام ها باعث افزایش هزینه معاملاتی در بازارهای مالی و افزایش ریسک نکول اعتبار رسانی گشته است. تمامی موارد فوق سیاستگزار را به این مضمون هدایت میکند که باید به دنبال تنوع بخشی به ابزارهای تامین مالی برنامه ها، طرحها و پروژه ها شده و امکان تشکیل سبدی هوشمندانه تری از امکانات مالی مانند( اوراق آتی، اوراق مشتقه، اوراق رهنی،  صکوک، گواهی سپرده و اوراق مشارکت)را برای بخش کشاورزی فراهم می آورد.

به عنوان مثال قراردادهای مزارعه و مساقات از نظر فقهی جزء قراردادهای مشروع و از جهت قانونی مستند به قوانین مدنی و عادی ایران هستند، در نتیجه برای طراحی اوراق بهادار بر اساس آنها نیازی به تأسیس گفتمان فقهی و حقوقی جدید نیست از سویی با توجه به انتفاعی بودن اوراق مزارعه و مساقات ، انتظار می رود در صورت وجود نهادهای قانونی و حمایت دولت، برای این اوراق بازار ثانوی در فرابورس شکل گیرد و قدرت نقد شوندگی پیدا کنند و به نظر میرسد با توجه به نرخ سود آنها، درجه نقد شوندگی شان بیشتر از اوراق سهام عادی و ممتاز و نزدیک به سپرده های بانکی باشد.

لذابا توجه به اینکه اوراق مزارعه و مساقات میتوانند ابزار مناسبی برای جذب نقدینگی در دست مردم و هدایت آنها به سمت طرحهای زیرساختی آبی-خاکی و تولیدی و صنعتی در بخش کشاورزی باشند، این اوراق به رشد اقتصادی بخش کمک میکنند.

حال اگر بخواهیم با هدف بهره گیری از ساختارهای موجود از میان صکوک قابل استفاده در حوزه صادرات محصولات کشاورزی (شامل استصناع، مضاربه، مشارکت، مرابحه، اجاره و جعاله)،یکی از عقود را سریعا عملیاتی نماییم؛ صکوک استصناع، در تأمین مالی صادرات محصولات کشاورزی بسیار کارساز است و حتی قابلیت عملیاتی شدن در تامین مالی صادرات خدمات فنی و مهندسی در کشت فراسرزمینی را دارد و به همراه صکوک مضاربه، قابلیت عملیاتی شدن در تامین مالی صادرات محصولات کشاورزی را دارد.

ضمن اینکه صکوک مشارکت نیز قابلیت عملیاتی شدن در هر دو حوزه را دارد. متاسفانه طی دهه اخیر، بانک های تامین کننده تسهیلات در بخش کشاورزی بیشتر به استفاده از عقدهایی متمایل بوده اند که بازده ی ثابتی دارند؛ زیرا این نوع عقدها همواره ریسک کمتری داشته و این امر باعث گردید که بانک ها انگیزه کمتری به مشارکت در فعالیتهای زنجیره ارزش کشاورزی داشته باشند. کارنامه لیزینگ (Leasing) یا (اجاره به شرط تملیک) بعنوان نوعی اعتبار میان‌مدت در بخش کشاورزی با گستره نظامات بهره برداری کشاورزی در کشور همخوانی ندارد.در جهانامروز لیزینگ به عنوان یکی از مهمترین ابزارهای تامین مالی کالاهای سرمایه ای و مصرفی بادوام، مورد توجه متخصصین مالی در کشورهای پیشرفته و در حال توسعه است .

لیزینگ یک ابزار اقتصادی است که با ارایه تسهیلاتی در قالب قرارداد اجاره به شرط تملیک، امکانات آینده را در زمان حال به مصرفکننده عرضه میکند و افراد جامعه مطلوبیت رفاه آینده را در زمان حال از آن خود نموده و بهای آنی را با درآمدهای آتی خود میپردازند. عقد نزدیک به لیزینگ یعنی فروش اقساطی (Instalment Sale)نیز در بخش کشاورزی با توجه به شواهد آماری سال ۹۸-۹۹  عملکرد قابل ملاحظه ای در مقام مقایسه با سایر بخش های اقتصادی کشور ندارد.

با توجه به این که بسیاری از بهره برداران بخش کشاورزی توان مالی لازم برای خرید تجهیزات و ماشین آلات که منجر به افزایش بهره وری و کارایی زمین و آب میشود را ندارند، لذا استفاده از ابزار لیزینگ و فروش اقساطی میتواند در رونق این مکانیزاسیون زراعی، نوسازی کشتی های ماهیگیری، نوسازی ناوگان حمل و نقل بهداشتی محصولات کشاورزی با توجه به اولویتهای توسعه کشاورزی نقش بسزایی داشته باشد.

مشارکت های مدنی هم که معمولا از درآمیختن سهم الشرکه نقدی و یا غیرنقدی متعلق به اشخاص حقیقی و یا  حقوقی متعدد به نحو مشاع، به منظور انتفاع و طبق قرارداد منتهی میشود عمدتا از کارآیی چندانی در تامین مالی صنایع تبدیلی، تکمیلی، نگهداری و فرآوری برخوردار نیستند و مشکل طرح های نیمه تمام رهاشده یا منابع مالی نابسنده جهت اتمام طرح ها همچنان پابرجاست.

مسئله تامین سرمایه در گردش، برای واحدهای پسینی و پیشینی زنجیره تامین کشاورزی هم  نیازی به توضیح ندارد و بیشتر واحدهای تبدیلی تکمیلی و فرآوری زیر ۳۰ درصد ظرفیت خود مشغول به فعالیت، عمدتا بدهکار با سمت چپ تراز نامه متورم و گلایه مند و ناتوان از خرید مواد اولیه هستند.

روزگاری کمکهای فنی (Technical Asistance)در بخش کشاورزی ایران برای فراهم آوردن مهارت‌های فنی جهت کمک به طرح‌های تحقیقی- ترویجی، تهیه مطالعات امکان‌سنجی، طراحی و مهندسی شرکتهای تعاونی تولید و سهامی زراعی و ارائه خدمات مشاوره‌‌ای از قبیل جهت دهی سیاست‌ها، مطالعات زیر بخش‌ها، تحقیقات و آموزش حضور جدی در عرصه تولید داشت اما امروزه بسیار کمرنگ شده است.

خطوط اعتباری  (Line of Financing)در بخش کشاورزی هم کم رمق بوده و با توجه به آماربانک مرکزی چندان قابل اهمیت نیست. بانکها کمتر در بخش کشاورزی تمایل به مشارکت در سرمایه (Equity Participation) دارند.چون کنترل ریسک هادر این بخش با پیچیدگی هایناشی از عدم ثبات در سیاستها و فقدان اعتبار سنجی صاحبان سهام گره خورده است.

شواهد، همگی موید این واقعیت عینی است که سیستم بانکی با محوریت بانک کشاورزی به تنهایی پاسخگوی نیازهای مالی حل مسایل کشاورزی ایران نمی باشد و قطعا باید با تجدید نظر در شاخص‌های مالی بازده و طرح صورتبندی تازه ای ای از ریسک ها در کشاورزی ایران؛ بحران های مداوم را به شکل هوشمندانه تری با ابزارهای مالی نوین مدیریت و کنترل نمود.

بسیاری از بحران های چندماهه اخیر از جمله بحران مرغ، تخم مرغ و بحران جوجه یک روزه و بحران قیمت تمام شده محصولات راهبردی؛ ریشه در عدم طراحی های مالی بسته های حمایتی دارد حتی برنامه حمایت قیمتی محصولات لبنی نیز در آستانه بحران قرار داشته، نابسنده و فاقد استراتژی مشخص است.

در حیطه تامین مالی خارجی نیز؛ روش های قرضی تامین مالی خارجی هم چه تامین مالی پروژه ای (فاینانس، ریفاینانس، یوزانس ، خطوط اعتباری، وام های بین المللی)  بدلیل تحریم های ظالمانه کارایی چندانی ندارد. روش های غیر قرضی تامین مالی خارجی نیز مانند سرمایه گذاری مستقیم خارجی، سرمایه گذاری غیر مستقیم خارجی و تجارت متقابل در این مقطع کارساز نیست.

تامین مالی نوآوری و سرمایه گذاری جسورانه(VC ) یا انواع شتاب دهنده ها ( Accelerators)، فرشتگان کسب و کار(Angel investors  )،تامین مالی جمعی(Crowdfunding ) نیز در کشاورزی ایران هنوز جاپای مطمئنی باز نکرده است. به نظر می رسد که روش های سنتی تامین مالی در بخش کشاورزی ایران دیگر کارساز و کارآ نبوده و با سیاستهای محوری و استراتژیهای کلان بخش و حتی رخدادها،عدم قطعیت ها و کثرت ریسک ها همخوانی و سازگاری حداقلی پیدا نموده است.

سیاستگزار کشاورزی باید بتواندگزینه‌های سرمایه‌گذاری جدیدی را برای رونق قراردادهای آتی و اختیار معامله، در اختیار سرمایه‌گذاران، شرکت‌ها و نهادهای مالی قراردهد. بنابراین باید سریعا با برنامه ریزی جدید و طراحی تازه ای از ترکیب ویژگی‌های اوراق بدهی، سهام و اوراق مشتقه، ابزارها و امکانات مالی در اختیار بخش کشاورزی ایران را احصا و تقویم نموده و بدنبال اجرایی نمودن آنها در جستجوی تشکیل سبد هوشمندی از ابزارهای مالی در کشاورزی ایران بود.

*حسین شیرزاد معاون سابق وزیر جهاد کشاورزی و مدیرعامل سابق سازمان مرکزی تعاون روستایی ایران