یادداشت/
تاریخ تسلیحاتی شدن غذا و بازی گرسنگی

لینک کوتاه

https://agrofoodnews.com/?p=129165
زمان خواندن 21 دقیقه

نویسنده : حسین شیرزاد تحلیل گر و دکترای توسعه کشاورزی

درگیری‌ها بزرگترین عامل گرسنگی و قحطی هستند و غذا به یکی از ارزان‌ترین سلاح‌های جنگی تبدیل شده است. در حال حاضر بیش از ۱۲۰ میلیون نفر به دلیل خشونت یا آزار و اذیت آواره شده‌اند و ۶۰ درصد از گرسنه‌ترین افراد جهان در کشورهای درگیر جنگ زندگی می‌کنند. در آخرین آمارها در سال ۲۰۲۵ بیش از ۲۷ درگیری فعال در سراسر جهان را شناسایی شده اند. از غزه تا سودان و از اوکراین تا یمن، خودداری از تامین غذا اکنون یک استراتژی عمدی جنگ است.  غزه به دلایل متعددی با قحطی مواجه است: همگرایی گرسنگی ناشی از جنگ، فروپاشی سیستم کشاورزی-غذایی، افزایش شدید قیمت مواد غذایی و خطرات ناشی از دسترسی به کمک‌های بشردوستانه بمباران بی‌وقفه و عملیات زمینی توسط ارتش متجاوز اسرائیل، زیرساخت‌های کشاورزی و تولید مواد غذایی، مانند آسیاب‌ها، مراکز فرآوری مواد غذایی و نانوایی‌ها را  در غزه به شدت فلج یا نابود کرده است. به گفته فائو، بازسازی سیستم غذایی غزه بسیار پرهزینه خواهد بود و سال‌ها، اگر نگوییم دهه‌ها ، طول خواهد کشید .جنگ جاری در یمن، سودان، لیبی و اوکراین این واقعیت را نشان می‌دهد. زمین‌های کشاورزی اوکراین که زمانی سبد نان اروپا بود، مین‌گذاری و محاصره شده و منابع غلات جهانی را قطع کرده است. تاکتیک‌های مشابهی در جاهای دیگر نیز دیده می‌شود: در غزه، قحطی اکنون بحران انسانی را تشدید می‌کند زیرا دسترسی به غذا به عنوان بخشی از جنگ اسرائیل علیه حماس است. بحران کنونی در غزه این موضوع را به شدت مورد توجه قرار داده است، زیرا دولت اسرائیل درگیر تخریب سیستماتیک سیستم‌های غذایی فلسطینیان شده است که پیامدهای ویرانگری به همراه داشته است. محاصره غزه توسط اسرائیل که از سال ۲۰۰۷ برقرار شده ، دسترسی به مناطق کشاورزی ضروری را قطع و فعالیت‌های ماهیگیری را محدود کرده است. کشاورزان غزه اغلب قادر به دسترسی به زمین‌های خود نیستند، در حالی که ماهیگیران دائماً از دسترسی به ساحل منع می‌شوند، مورد آزار و اذیت، ارعاب و حتی کشته شدن توسط نیروهای اسرائیلی قرار می‌گیرند در سودان، یک مبارزه قدرت وحشیانه بین ارتش سودان و نیروهای پشتیبانی سریع منجر به درگیری‌های مسلحانه‌ای شده است که چرخه‌های کشاورزی را متلاشی کرده و کشاورزان را از زمین‌های حاصلخیز بیرون رانده است. این استراتژی‌های ویرانگر، تولید مواد غذایی محلی را فلج کرده و کل جمعیت را به ناامنی غذایی حاد سوق می‌دهد. در اردوگاه زمزم برای آوارگان داخلی سودان در دارفور شمالی، شرایط قحطی ریشه دوانده است که با محاصره عمدی کمک‌های بشردوستانه بدتر شده و نزدیک به ۸۰۰۰۰۰ نفر را با حداقل کمک رها کرده است. این گرسنگی هماهنگ، غیرنظامیان را کاملاً به کمک‌های محدود و متغیر وابسته می‌کند و چرخه‌ای از وابستگی و ترس ایجاد می‌کند. چه به عنوان نسل‌کشی تعریف شود و چه نشود، واقعیت این است که محرومیت از غذا به عنوان سلاحی برای دستیابی به اهداف نظامی و سیاسی مورد استفاده قرار می‌گیرد.

بررسی الگوهای تاریخی

رومی‌ها در سال ۱۴۶ قبل از میلاد از تاکتیک‌های گرسنگی برای شکست و نابودی کارتاژ استفاده میکردند این تاکتیک‌ها شامل از بین بردن غذا، مزارع و منابع آب و قطع دسترسی جمعیت‌های دشمن محاصره شده بود. در سال ۱۸۶۳، رئیس جمهور آبراهام لینکلن «قانون لیبر» را صادر کرد و به ارتش اتحادیه دستور داد که «گرسنگی دادن به متخاصم، مسلح یا غیرمسلح، قانونی است» و تصریح کرد که غیرنظامیان فراری را می‌توان «به منظور تسریع تسلیم» به مکان محاصره شده بازگرداند این تاکتیک توسط انگلیسی‌ها نیز استفاده شد. بریتانیا تصمیم گرفت در جنگ جهانی اول آلمان و اتریش-مجارستان را با گرسنگی وادار به تسلیم کند. نیروی دریایی بریتانیا با قدرت دریایی بسیار زیاد، بلافاصله پس از شروع جنگ در اوت ۱۹۱۴، با انتشار فهرستی جامع از کالاهای قاچاق که تجارت کشورها از جمله آمریکایی‌ها با آلمان، اتریش-مجارستان و ترکیه را ممنوع می‌کرد، آلمان را محاصره کرد. در اوایل نوامبر ۱۹۱۴، بریتانیا دریای شمال را منطقه جنگی اعلام کرد و هر کشتی که وارد آن می‌شد، مسئولیت آن را بر عهده خود می‌گذاشت. محاصره مشابهی در دریای آدریاتیک با کمک فرانسه و ایتالیا برقرار شد. این محاصره به طور غیرمعمولی محدودکننده بود، زیرا حتی مواد غذایی “کالای قاچاق جنگی” محسوب می‌شدند. آلمان نمی‌توانست غذای کافی پیدا کند، زیرا کشاورزان جوان‌ترش همگی در ارتش بودند و آلمانی‌های ناامید تا زمستان ۱۹۱۶-۱۹۱۷ شلغم می‌خوردند این محاصره علاوه بر اینکه منجر به کمبود مواد اولیه حیاتی مانند زغال سنگ و فلزات شد، آلمان را از تأمین کود که برای کشاورزی حیاتی بود نیز محروم کرد. این امر منجر به کمیاب شدن کالاهای اساسی مانند غلات، سیب زمینی، گوشت و لبنیات تا پایان سال ۱۹۱۶ شد، به طوری که بسیاری از مردم مجبور شدند محصولات تقلبی از جمله “نان جنگی” کریگزبروت و شیر خشک را مصرف کنند. کمبود مواد غذایی نه تنها در آلمان، بلکه در وین و بوداپست نیز باعث غارت و شورش شد. اتریش-مجارستان حتی کشتی‌هایی را که قرار بود در دانوب غذا به آلمان تحویل دهند، ربود. هیئت بهداشت عمومی آلمان ادعا کرد که ۷۶۳۰۰۰ غیرنظامی آلمانی در اثر گرسنگی و بیماری ناشی از محاصره تا دسامبر ۱۹۱۸ جان خود را از دست دادند. این محاصره گرسنگی نقش مهمی در شکست قدرت‌های محور ایفا می‌کند. این داستانی از جنگ جهانی اول است. در حالی که برخی ممکن است استدلال کنند که زمانه تغییر کرده است، حقیقت این است که استراتژی‌های جنگ تا حدودی مشابه باقی مانده‌اند. حتی امروز، کشورها هنوز از غذا برای تغییر جنگ‌ها استفاده می‌کنند. «طرح گرسنگی» آدولف هیتلر در طول جنگ جهانی دوم از سال ۱۹۴۱ تا ۱۹۴۴،بیش از ۴.۲ میلیون شهروند شوروی را از گرسنگی کشت  و گرسنگی دادن به روسیه توسط هیتلر به تاریخ آمریکا با «سرخ‌پوستان» متکی بود. دولت آمریکا با حمایت قانون حذف سرخپوستان در سال ۱۸۳۰، ده‌ها میلیون بوفالو را کشت تا بومیان آمریکا را از گرسنگی بکشد، زیرا آنها برای جلوگیری از تصرف زمین‌هایشان توسط مهاجران سفیدپوست می‌جنگیدند. تا سال ۱۸۹۳، تعداد گاومیش‌ها به حدود ۴۰۰ راس کاهش یافته بود. در سال‌های ۱۹۷۳-۱۹۷۴، کشورهای عربی تحریم نفتی علیه ایالات متحده، بریتانیا، کانادا، آفریقای جنوبی، ژاپن و دیگر کشورهای صنعتی که در طول جنگ یوم کیپور در اکتبر ۱۹۷۳ از اسرائیل حمایت می‌کردند، اعمال کردند. نتایج این تحریم شامل بحران نفتی ۱۹۷۳ و افزایش شدید قیمت‌ها بود .  بعدها، در دهه ۲۰۱۰، با کمک و تشویق سیاست خارجی ایالات متحده و بریتانیا، عربستان سعودی و امارات محاصره‌ای را برای منزوی کردن مردم یمن رهبری کردند، در حالی که آنها همچنین توسط حوثی‌ها، مخالفان داخلی آن کشورها، در معرض مصادره غذا و دارو قرار گرفتند. می‌توان گفت که این یکی از بدترین بحران‌های انسانی در جهان است. از منظر تاریخی، گرسنگی دادن یکی از قدیمی‌ترین سلاح‌های جنگی بوده است و اولین گام مهم در جهت غیرقانونی کردن این تاکتیک‌ها پس از قحطی‌های ناشی از جنگ در منطقه بیافرا نیجریه در اواخر دهه ۱۹۶۰ و بنگلادش در سال‌های ۱۹۷۲ و ۱۹۷۴ برداشته شد. مفهوم تسلیحاتی شدن غذایی ، در بنیادی‌ترین سطح خود، به معنای دستکاری استراتژیک منابع غذایی به عنوان ابزاری برای قدرت است. به عبارت ساده، این مفهوم در مورد استفاده از غذا یا فقدان آن برای دستیابی به یک هدف خاص، اغلب سیاسی یا اقتصادی، است. این تعریف فراتر از پویایی عرضه و تقاضا است؛ بلکه شامل یک رویکرد عمدی و محاسبه‌شده برای کنترل دسترسی، توزیع یا تولید غذا به منظور اعمال نفوذ یا فشار است. بنابراین غذا قدرت است: بدون غذا، مردم و جوامع نمی‌توانند به حیات خود ادامه دهند. وقتی غذا به سلاح تبدیل می‌شود، به بنیان کرامت و بقای انسان حمله می‌کند. در طول تاریخ مدرن، رژیم‌های استعماری از غذا به عنوان سلاحی برای کنترل و آواره کردن جمعیت‌های بومی استفاده کرده‌اند . پیش از این در قرن پنجم پیش از میلاد، سان تزو در کتاب خود با عنوان ” هنر جنگ”  به مستندسازی استفاده از غذا به عنوان سلاح در جنگ پرداخته بود . هنوز هم، محدودیت عمدی غذا به عنوان ابزاری برای تضعیف یا نابودی جمعیت‌ها استفاده می‌شود.  پس استفاده از غذا به عنوان سلاح چیز جدیدی نیست. محاصره لنینگراد (۱۹۴۱-۱۹۴۴) بیش از یک میلیون غیرنظامی را گرسنه کرد. قحطی بنگال در سال ۱۹۴۳، که توسط سیاست‌های بریتانیا تشدید شد، میلیون‌ها کشته بر جای گذاشت. در طول جنگ بیافرا در نیجریه (۱۹۶۷-۱۹۷۰)، از قحطی برای تضعیف جدایی‌طلبان استفاده شد. در جنگ بالکان در دهه ۱۹۹۰، دسترسی سارایوو به مواد غذایی قطع شد. اخیراً، نیروهای معارض سوری برای ایجاد رعب و وحشت در میان مردم، نانوایی‌ها را بمباران کردند، حداقل ۳۰ درصد غلات اوکراین نابود شده است. در طول تاریخ، از دستکاری غلات توسط بلشویک‌ها در جنگ داخلی روسیه گرفته تا تحریم غلات توسط آمریکا در طول جنگ سرد، عملکرد غذا به عنوان یک سلاح مشهود بوده است. بازیگران در درگیری‌های امروزی این تاکتیک‌ها را به کمال رسانده‌اند و از غذا به عنوان ابزاری سیاسی و نظامی به شیوه‌هایی استفاده کرده‌اند که منابع جهانی را مختل کرده و رنج غیرنظامیان را تشدید می‌کند. تاریخ روشن می‌کند که گرسنگی خسارت جانبی نیست  بلکه یک تاکتیک است. با این حال، قوانین بین‌المللی هنوز در تلاشند تا عاملان این جنایات را پاسخگو نگه دارند.

مکانیزم اجرایی تسلیحاتی شدن شدن غذا

توضیح چگونگی اجرای تسلیحاتی شدن شدن غذایی نیازمند تفسیر عمیق‌تری از روش‌های آن است. این روش‌ها فراتر از اختلالات ساده در عرضه هستند و شامل موارد زیر می‌شوند :

الف) محدودیت‌های تجاری و تحریم‌ها  و استفاده از سیاست تجاری به عنوان ابزاری برای محدود کردن صادرات یا واردات مواد غذایی به کشورهای هدف. هدف در اینجا ایجاد فشار اقتصادی و ناامنی غذایی است.

ب) خرابکاری در زیرساخت‌ها بمنظور آسیب رساندن یا مختل کردن عمدی زیرساخت‌های کشاورزی، مانند سیستم‌های آبیاری، تأسیسات ذخیره‌سازی یا شبکه‌های حمل و نقل. این توضیح بر هدف قرار دادن فیزیکی سیستم‌های غذایی تأکید دارد.

ج) دستکاری بازار به مثابه مشارکت در معاملات سوداگرانه یا احتکار برای افزایش مصنوعی قیمت مواد غذایی و ایجاد نوسانات بازار. مفهوم دستکاری بازار به ابعاد مالی سلاح سازی غذا اشاره دارد.

ه) خودداری از کمک‌های بشردوستانه یا سیاسی کردن کمک‌های غذایی و استفاده از آن به عنوان یک ابزار چانه‌زنی، یا مانع‌تراشی عمدی در رساندن آن به جمعیت‌های نیازمند. این گفته، فساد اخلاقیِ تبدیل کمک‌ها به سلاح را برجسته می‌کند. البته تجزیه و تحلیل تأثیرات بین بخشی، اهمیت گسترده‌ی استفاده از غذا به عنوان سلاح را آشکار می‌کند. این موضوع محدود به بخش کشاورزی یا کمک‌های بشردوستانه نیست؛ بلکه با موارد زیر تلاقی دارد:

در ژئوپلیتیک و روابط بین‌الملل ، امنیت غذایی به یک برگ برنده استراتژیک در مذاکرات بین‌المللی و مبارزات قدرت تبدیل می‌شود. هدف ، اعمال نفوذ بر سیاست خارجی و اتحادهای بین‌المللی است. در اقتصاد و تجارت ، بازارهای مواد غذایی برای سود اقتصادی یا بی‌ثبات کردن اقتصاد رقبا دستکاری می‌شوند. مفهوم ضمنی این عبارت، جنگ اقتصادی با استفاده از غذا به عنوان یک ابزار است. از منظر پایداری زیست‌محیطی معمولا تغییرات اقلیمی و تخریب محیط زیست، ناامنی غذایی را تشدید می‌کنند و آسیب‌پذیری‌های جدیدی ایجاد می‌کنند که می‌توانند برای سلاح‌سازی غذایی مورد سوءاستفاده قرار گیرند. این علامت به بُعد زیست‌محیطی امنیت غذایی و سلاح‌سازی اشاره دارد. از نگاه حقوق بشر و اخلاق ، تبدیل غذا به سلاح، نقض حق غذا محسوب می‌شود و پرسش‌های اخلاقی عمیقی را در مورد استفاده از منابع ضروری به عنوان ابزار اجبار مطرح می‌کند. این تعریف بر پیامدهای اخلاقی و حقوق بشری تأکید دارد.

حقوق بین‌الملل و اقدامات محدود

گسترش درگیری‌های نیابتی از ساحل و شاخ آفریقا تا خاورمیانه وسیع‌تر، استفاده از گرسنگی به عنوان سلاح جنگی را تسریع کرده و به طور چشمگیری بر غیرنظامیان تأثیر گذاشته است.سازمان ملل متحد از زمان تأسیس خود در سال ۱۹۴۶، بارها با بحران‌های مداومی که با قحطی و گرسنگی ساخته دست بشر مشخص می‌شوند، مواجه بوده است. کنوانسیون‌های ژنو ۱۹۴۹ و پروتکل‌های ۱۹۷۷، محروم کردن غیرنظامیان از غذا را ممنوع می‌کنند، اما این اقدامات به طور کلی به عنوان جنایت علیه بشریت در نظر گرفته می‌شوند. تا سال ۲۰۱۸، شورای امنیت سازمان ملل متحد قطعنامه ۲۴۱۷ را تصویب نکرد که قحطی را به عنوان یک سلاح محکوم می‌کرد.  در حالی که تحریم‌ها با هدف اجرای قوانین بین‌المللی از طریق مجازات کسانی که مانع کمک‌های بشردوستانه می‌شوند، وضع شده‌اند، اما پاسخگویی همچنان مبهم است. دادگاه کیفری بین‌المللی (ICC) که در سال ۱۹۹۸ تأسیس شد، گرسنگی عمدی غیرنظامیان را به عنوان یک جرم در نظر می‌گیرد. با این حال، همانطور که بررسی اخیر نشان داد، پیگرد قانونی همچنان نادر است ، چارچوب قانونی ضعیف است و تحقیقات سازمان ملل اغلب به دلیل ممانعت کشورهای قدرتمند از اجرای این قانون، متوقف می‌شود. در همین حال، میلیون‌ها نفر همچنان رنج می‌برند. امروزه، سودان، یمن، هائیتی، شمال نیجریه و سودان جنوبی در آستانه قحطی هستند. این بحران‌ها یک وجه مشترک دارند: انسداد عمدی در مسیر غذا.

چرا غذا یک سلاح قدرتمند است؟

قدرت غذا در جهان‌شمولی آن نهفته است. همچنین ارزان‌ترین سلاح جنگ است. گرسنگی به آرامی انسان را می‌کشد، روحیه جمعیت را تضعیف می‌کند و فرهنگ‌ها را از بین می‌برد. زنان – که اغلب کشاورزان اصلی هستند – به طور نامتناسبی هدف قرار می‌گیرند و معیشت آنها نابود می‌شود. تاکتیک‌های استفاده از غذا به عنوان سلاح، از دستکاری زنجیره‌های تأمین گرفته تا محدود کردن دسترسی و افزایش مصنوعی قیمت‌ها را شامل می‌شود. معنای این اقدامات فراتر از کمبودهای فوری غذا است. پیامدهای استفاده از سلاح غذا شامل وابستگی بلندمدت، بی‌ثباتی سیاسی و فرسایش اعتماد به سیستم‌های بین‌المللی می‌شود. این امر چالشی جدی برای امنیت جهانی و اصول بشردوستانه محسوب می‌شود.  ارتباطات مدرن اکنون این جنایات را در زمان واقعی افشا می‌کند.  در عصر رسانه‌های اجتماعی، عاملان دیگر نمی‌توانند قحطی را پنهان کنند. هر کسی که تلفن همراه یا لپ ‌تاپ داشته باشد می‌تواند آنچه را که در زمان واقعی اتفاق می‌افتد، ببیند. در عوض، کشورها به «انکار آماری» متوسل می‌شوند، داده‌ها را به چالش می‌کشند یا سرکوب می‌کنند تا پاسخگویی را پنهان کنند. اما سرکوب اخبار برای انکار آنچه می‌توان دید، دیگر یک گزینه نیست. با این حال، تنها دیده شدن به اقدام منجر نمی‌شود. خشم جهانی به ندرت منجر به مداخله می‌شود. سازمان ملل متحد ابزارهای محدودی برای اعمال مسئولیت دارد و اختلافات سیاسی مانع از واکنش‌های هماهنگ می‌شود.

چالش فوری امروز

اهداف توسعه پایدار سازمان ملل متحد در سال ۲۰۱۵ متعهد شد که تا سال ۲۰۳۰ گرسنگی را به صفر برساند. با این حال، پیشرفت‌ها کند است. از زمانی که ایالات متحده در ماه سپتامبر ۲۰۲۵ حمایت خود را از اهداف توسعه پایدار قطع کرد، اوضاع بدتر هم خواهد شد. طبق گزارش وضعیت ناامنی غذایی ۲۰۲۵ سازمان غذا و کشاورزی سازمان ملل متحد ، ۶۷۳ میلیون نفر – یا ۸.۲ درصد از جمعیت جهان – همچنان گرسنه هستند. اگرچه گرسنگی از سال ۲۰۲۲ اندکی کاهش یافته است، اما پایان دادن به گرسنگی تا سال ۲۰۳۰ اکنون بعید است. مگر اینکه به ارتباط بین درگیری و غذا بپردازیم، چرخه قحطی ساخته دست بشر ادامه خواهد یافت. فوریت اخلاقی موضوع واضح است: گرسنگی نباید به عنوان یک محصول جانبی اجتناب‌ناپذیر جنگ، بلکه به عنوان یک جنایت عمدی تلقی شود. تحریم‌ها، نظارت بین‌المللی و سازوکارهای پاسخگویی باید کسانی را که از غذا به عنوان سلاح استفاده می‌کنند، هدف قرار دهند. دولت‌ها و جامعه مدنی باید اصرار داشته باشند که جامعه جهانی فراتر از محکومیت به اقدام عملی روی آورد.

پایان دادن به استفاده از غذا به عنوان سلاح 

رواج غذا به عنوان یک ابزار چانه‌زنی در مذاکرات مربوط به منازعات، از لنینگراد تا غزه و از بیافرا تا اوکراین و یمن، واجد تجارب یکسان است. غذا نه تنها معاش است، بلکه یک سلاح ارزان نیز هست. گرسنگی ناشی از درگیری، ساخته دست بشر، قابل پیشگیری و یکی از بزرگترین بی‌عدالتی‌های زمان ماست. جهان باید خودداری از غذا را به عنوان یک عمل جنگی غیرانسانی بشناسد، سازوکارهایی را برای پیگرد قانونی عاملان تقویت کند و اراده سیاسی را برای محافظت از غیرنظامیان بسیج کند. تلاش برای پایان دادن به گرسنگی جهانی از طریق کاهش تعداد افراد گرسنه در این سیاره، وسیله‌ای برای پیشگیری از درگیری است. آنچه می‌دانیم این است که از زمان تأسیس سازمان ملل متحد، گرسنگی جهانی به دلیل پیشرفت‌های بزرگ در کشاورزی مانند انقلاب سبز، افزایش هماهنگی کمک‌های بشردوستانه و توسعه اقتصادی در مکان‌هایی مانند هند و چین کاهش یافته است. با این حال، تلاش برای رسیدن به گرسنگی صفر تا سال ۲۰۳۰ ممکن است اتفاق نیفتد، زیرا عوامل دیگری مانند تغییرات اقلیمی، بیماری‌های همه‌گیر و درگیری‌های مداوم، موانع غیرقابل عبوری ایجاد می‌کنند که پیشرفت‌های حاصل شده در هشتاد سال گذشته را از بین می‌برند.  مگر اینکه معماری جهانی به گونه‌ای اصلاح شود که دسترسی به غذا دیگر عامل اصلی درگیری‌های جهانی نباشد، احتمالاً شاهد رنج و مرگ بیشتری در آینده خواهیم بود. لذا دادن حق اظهار نظر به مردم همچنان برای مبارزه با گرسنگی جهانی ضروری است. در پایان جنگ سرد، ما شاهد دریچه‌ای برای گسترش مزایای جوامع بازتر در سراسر جهان بودیم و پیشرفت‌های مستندی در بسیاری از مناطق آفریقا و آسیا وجود داشت. پیوند دادن این پیام به بحث‌های مربوط به استفاده از غذا به عنوان سلاح ضروری است. پایان دادن به گرسنگی بدون پایان دادن به استفاده از غذا به عنوان سلاح امکان‌پذیر نخواهد بود. تا زمانی که ملت‌ها متعهد به حل مناقشات و پاسخگو کردن متجاوزان نشوند، ما همچنان شاهد قحطی نه به عنوان یک فاجعه طبیعی، بلکه به عنوان ابزاری عمدی برای نابودی خواهیم بود.

این مقاله را به اشتراک بگذارید
بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

سیزده + یازده =